کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رُّوحِهِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رُّوحِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
روح او (منظور از روح يا چيزي که مايه حيات و زندگي است ، البته حياتي که ملاک شعور و اراده باشد و يا در عبارتهایی نظیر "ينزل الملائکه بالروح من امره علي من يشاء من عباده " منظور موجودی غیر از ملائکه است که واسطه نزول برخی فیوضات الهی بر انبیاء و پیامبر...
-
واژههای مشابه
-
روحة
لغتنامه دهخدا
روحة. [ رَ ح َ ] (اِخ ) از قرای قیروان ، و بگفته ٔ بعضی جزء اسکندریه است . رجوع به معجم البلدان و رَوحی محمدبن ابی السرور شود.
-
روحة
لغتنامه دهخدا
روحة. [ رَ وَ ح َ ] (ع ص ) لیلة روحة؛ شب خوش . بصورت ترکیب اضافی و گاهی ترکیب وصفی استعمال میشود. (از منتهی الارب ). || سرور که بحصول یقین حاصل شود. (منتهی الارب ). اسم مرت از رَوح . واحده ٔ رَوح . آسایش . و فرح و سرور. ج ، روحات . (از اقرب الموارد).
-
روحة
لغتنامه دهخدا
روحة. [ رَ وَ ح َ ] (ع ص ) مؤنث رَوَح . مرغان پراکنده و متفرق یا مرغانی که شبانگاه بسوی آشیانه ها بازمیگردند. (از متن اللغة). رجوع به رَوَح شود.
-
روح اﷲ روحه
لغتنامه دهخدا
روح اﷲروحه . [ رَوْ وَ حَل ْ لا هَُ ح َه ْ ] (ع جمله دعایی ) شاد کند خدای روح او را : خدمت خلافت پناهی روح اﷲ روحه ... (انیس الطالبین ص 4). خواجه علاء الحق و الدین روح اﷲ روحه ... (انیس الطالبین ص 27).
-
قدس اللـه روحه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] qaddasallāhruhahu خدا روان او را پاکیزه گرداند.
-
جستوجو در متن
-
روحات
لغتنامه دهخدا
روحات . [ رَ ] (ع اِ) ج ِ رَوْحة. (از اقرب الموارد). بوهای خوش . || بادهای خنک . || آسایشها وخوشیها. (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به رَوْحة شود.
-
روحی
لغتنامه دهخدا
روحی . [ رَ ] (اِخ ) محمدبن ابی السرورمکنی به ابوعبداﷲ. وی از اهل فقه و فرائض و قراآت بود. از ابوالربیع اندلسی و ابن ابی داود مصری و دیگران حدیث شنید. سلفی گوید: زادگاه پدرش رَوحَة که جزء اسکندریه است میباشد. (از معجم البلدان ذیل روحة).
-
صحیح النسب
لغتنامه دهخدا
صحیح النسب . [ ص َ حُن ْ ن َ س َ ] (ع ص مرکب ) (سید...) پاکزاد. پاک گهر. آنکه سلسله نسب او تا هاشم بن عبدمناف محفوظ و معلوم باشد : یکی از سادات صحیح النسب که بحضرت خواجه ، قدس اﷲ روحه محبت و عقیده ٔ راسخ داشت ... (انیس الطالبین بخاری ، نسخه ٔ خطی مؤ...
-
قرشوی
لغتنامه دهخدا
قرشوی . [ ق َ ش َ وی ی ] (ص نسبی ) نسبت به قرشی که محلی است در نزدیک بخارا : نقل کرد درویش از درویشان قرشی که در آن فرصت که حضرت خواجه ٔ ما قدس اﷲ روحه در قرش بودند فرمودند... آن درویش قرشوی گفت من آن سه روز رانگاه میداشتم . (انیس الطالبین ). رجوع به...
-
پهلوان محمود بکیار
لغتنامه دهخدا
پهلوان محمود بکیار. [ پ َ ل َ م َ دِ ب َ ] (اِخ ) یکی از متابعان پهلوان محمود بکیار قدّس روحه در آمد. (انیس الطالبین بخاری نسخه ٔ مؤلف ص 115). درویشی از متابعان پهلوان محمود بکیار علیه الرحمة نیز بخدمت ایشان موافقت کرد. (انیس الطالبین ص 107).
-
غدیوتی
لغتنامه دهخدا
غدیوتی . [ غ َدْ ] (اِخ ) شیخ شادی غدیوتی یکی از درویشان ساکن غدیوت بود. وی از جمله ٔ منظوران و مقبولان خواجه بهاءالدین نقشبندی (وفات 790 یا791 هَ . ق .) به شمار میرفت و بارها به خدمت وی رسیده بود. در کتاب انیس الطالبین در موارد بسیار از وی یاد شده :...
-
ماخان
لغتنامه دهخدا
ماخان . (اِخ ) قریه ای است از مضافات مرو شاهجان . (برهان ). قریه ای است از مضافات مرو. (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ جهانگیری ). قریه ای است از قرای مرو و آن غیر از ما جان است و این قریه ٔ ابی مسلم خراسانی صاحب الدوله است . (از معجم البلدان ) : درویش...