کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رُّهْبَانِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
رهبان
فرهنگ نامها
(تلفظ: rahbān) محافظ راه ، نگهبان راه ؛ (به مجاز) راهنما، و اگر رُهبان (عربی) باشد به معنی آن که در ترس از خدا مبالغه کند، زاهد ، ترسا.
-
رهبان
فرهنگ فارسی معین
(رُ) [ ع . ] (ص .) راهب . ج . رهابین .
-
رهبان
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (ص .) زاهد، ترسا، کسی که از خدا بسیار بترسد.
-
رهبان
لغتنامه دهخدا
رهبان . [ رَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) خداوند راه . (ناظم الاطباء) (برهان ). راهرو. (شرفنامه ٔ منیری ). نگهبان و حافظ راه . (ناظم الاطباء) : گرفته راه امید نشسته رهبان عقل که کاروان سخاش نگسلد از کاروان . مسعودسعد.رهبان و رهبرند در این عالم و در آن نه آب...
-
رهبان
لغتنامه دهخدا
رهبان . [ رَ ] (ع ص ) صیغه ٔ مبالغه است در ترس از رَهِب َ مانند خشیان از خَشِی َ. ج ، رهابین ، رهابنة، رهبانون . (از اقرب الموارد). ترسنده . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ).
-
رهبان
لغتنامه دهخدا
رهبان . [ رُ ] (ع مص ) رَهَبان . مصدر به معنی رَهَب . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ترسیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رجوع به رهب شود.
-
رهبان
لغتنامه دهخدا
رهبان . [رُ ] (ع اِ) پارسای ترسایان . ج ، رَهابین ، رَهابِنَة، رُهبانون . (ناظم الاطباء). فی الفارسی اصله روهبان ،مرکب معناه صاحب الزهد ثم خففوه و قالوا رهبان . (تاج العروس ). ترسکار. ظاهراً معرب از رَهبان فارسی . (یادداشت مؤلف ). زاهد ترسایان . (شر...
-
رهبان
لغتنامه دهخدا
رهبان .[ رَ هََ ] (ع مص ) رُهبان . مصدر به معنی رَهَب . (ازاقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به رَهَب شود.
-
رهبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹راهبان، راهوان› [قدیمی] rahbān نگهبان راه؛ نگهدارندۀ راه.
-
رهبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: رَهابین] rohbān ۱. کسی که در دیر به سر میبرد و به عبادت مشغول است؛ راهب؛ پارسا و عابد مسیحی؛ دیرنشین.۲. [جمعِ راهب] = راهب
-
جستوجو در متن
-
رهابین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] rahābin ۱. [جمعِ رَهبان] = رهابنه۲. [جمعِ رُهبان] = رُهبان
-
رهابین
لغتنامه دهخدا
رهابین . [ رَ ] (ع اِ) ج ِ رُهبان . (تاج العروس ) (یادداشت مؤلف ). رجوع به رهبان شود. ج ِ رَهبان .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به رهبان شود.
-
روهبان
لغتنامه دهخدا
روهبان . (ص ) به معنی رهبان و پارساست . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رجوع به رهبان شود.
-
رهبانون
لغتنامه دهخدا
رهبانون . [ رُ ] (ع اِ) ج ِ رُهبان . (منتهی الارب ) (تاج العروس ) (ناظم الاطباء). رجوع به رهبان شود.