کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رَّعْدُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رَّعْدُ
فرهنگ واژگان قرآن
رعد - تندر
-
واژههای مشابه
-
رعد
فرهنگ نامها
(تلفظ: raed) (عربی) (در فیزیک) صدای حاصل از تخلیهی الکتریکی بین دو قطعه ابر و پژواکهای متوالی آن ، تندر ؛ سورهی سیزدهم از قرآن کریم دارای چهل و سه آیه .
-
رعد
واژگان مترادف و متضاد
آسمانغره، تندر، غرش، کنور ≠ آذرخش
-
رعد
فرهنگ واژههای سره
تندر، آذرخش
-
رعد
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (اِ.) تندر، آسمان غرنبه .
-
رعد
لغتنامه دهخدا
رعد. [ رَ ] (ع اِ) بانگ ابر. (از اقرب الموارد) (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52). تندر. ج ، رُعود. (مهذب الاسماء). تندر و بانگ ابر و صدای غرشی که همراهی می کند برق را. تندر و آواز ابر که بخنود نیز گویند. (ناظم الاطباء). آواز آسمان در وقت باران . (لغت ...
-
رعد
لغتنامه دهخدا
رعد. [ رَ ] (ع مص ) بانگ کردن آسمان و غریدن آن . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از منتهی الارب ). بانگ کردن ابر. (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (از مصادر اللغه ٔ زوزنی ). بانگ کردن ابر برای باران .(از اقرب الموارد). || ترسانیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی ال...
-
رعد
دیکشنری عربی به فارسی
تندر , اسمان غرش , رعد , رعد زدن , اسمان غرش کردن , باصداي رعد اسا ادا کردن
-
رعد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ra'd ۱. (هواشناسی) صدایی که از برخورد تودههای ابر به گوش میرسد؛ آسمانغرنبه؛ تندر.۲. سیزدهمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۴۳ آیه.
-
رعد
دیکشنری فارسی به عربی
رعد
-
رعد
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: ra:d طاری: âsmunqoromba طامه ای: ra:d طرقی: ra:d کشه ای: ra:d نطنزی: ra:d
-
سنگ رعد
لغتنامه دهخدا
سنگ رعد. [ س َ گ ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از گلوله ٔ توپ و گلوله ٔ بادلیج . (برهان ) (آنندراج ). غلوله ٔ توپ کلان . (فرهنگ رشیدی ) : اگر سنگ رعد تو دارد شکوه صف لشکر ماست البرز کوه .هاتفی (از فرهنگ رشیدی ).
-
خروش رعد
لغتنامه دهخدا
خروش رعد. [ خ ُ ش ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صدا و آواز رعد.
-
رعد زدن
دیکشنری فارسی به عربی
رعد