کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رَّشِيدٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) عبداﷲ عبادی بن معتمد علی اﷲ. (یادداشت مؤلف ). رجوع به ابوالقاسم محمد المعتمد علی اﷲ شود.
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) عبدالواحدبن ادریس ، مکنی به ابومحمد و ملقب به رشید و معروف به ابن مأمون . از ملوک آل عبدالمؤمن که از سال 630 تا 640 هَ . ق . امارت داشته است . (یادداشت مؤلف ). خواندمیر در ذکر انتقال دولت از خاندان عبدالمؤمن به ارادت پادشاه قا...
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) عزالدین رشیدبن بنجیربن محمودبن احمد شیرازی . از شعرای قرن ششم هَ . ق . معاصر اتابک تکله بن زنگی (571-591 هَ . ق .). و اتابک سعدبن زنگی (591-623 هَ. ق .). از سلغریان فارس . صاحب شدالازار چند بیت شعر عربی و اندکی از شرح حال او را آو...
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) لقب حضرت حسین بن علی امام سوم شیعیان . رجوع به حبیب السیرچ خیام ج 2 ص 33 و ماده ٔ حسین در همین لغت نامه شود.
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) لقب هارون خلیفه ٔ پنجم از خلفای عباسی که شارلمانْی پادشاه فرانسه در عصر وی بود و در سال 193 هَ . ق . پس از 23 سال و دو ماه و نیم مدت خلافت در خراسان وفات یافت یعنی از سال 170 تا 193. (ناظم الاطباء). لقب هارون خلیفه ٔ عباسی که راشد...
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) محمد رشید. از خطاطان نامی و پسر خواجه راسم بود. وی در سال 1227 هَ. ق . در استانبول درگذشت . قرآنی با چندین اثر دیگر به خط وی بازمانده است . (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) یا امیر رشید، لقب ابوالقاسم نوح بن منصوربن نصربن احمدبن اسماعیل سامانی . رجوع به تاریخ بخارای نرشخی ص 117 و نوح ... شود.
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) یا رشید احمد، احمدبن علی قاضی قالی که به سال 563 هَ . ق . درگذشت . او را دیوانی است . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به احمدبن علی قاضی قالی شود.
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) یا رشید لکهنویی ، مولوی عبدالرشید. از گویندگان و شاگردان ملا نظام الدین لکهنویی . رجوع به فرهنگ سخنوران و روز روشن ص 244 شود.
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) یا رشیدافندی بن ابوعبید احمدبن سلیمان صیرفی سوری . او راست :1- کشف النقاب عن انواع الشراب (چ بیروت به سال 1306 هَ . ق .) 2-منتهی المنافع فی انواع الصنایع (چ مطبعة الادبیة بیروت به سال 1313 هَ . ق .) 3- النجوم المشرقات فی تدبیر الم...
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) یا رشیدالدین . نام پسر خاقانی . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). ضیاءالدین سجادی در مقدمه ٔ دیوان خاقانی گوید: پس از بازگشت خاقانی از سفر دوم بزرگترین مصیبتی که در زندگی او اتفاق افتاد حادثه ٔ مرگ فرزندش رشید بود که به سال 571هَ . ق . د...
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) یا رشیدبن داود سعدی . او راست : غایةالمراد فی الخیل و الجیاد. (از معجم المطبوعات ج 1).
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) یا رشیدبن سلیم خوری . اوراست : الرشیدیات ، دیوان شعر، که به سال 1900م . در نیویورک به چاپ رسیده است . (از معجم المطبوعات ج 1).
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) یا مولی رشید. رشیدبن محمد الشریف بن علی حسنی علوی ، مکنی به ابوالمعز. از پادشاهان دولت سجلماسی در مغرب اقصی است . او در تافیللت به سال 1040 هَ . ق . متولد شد، چون پدرش در سال 1069 هَ . ق . درگذشت مردم با برادر او محمدبن محمد بیعت ...
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (از ع ، ص ) شجاع و دلیر و باعزم در جنگ . (ناظم الاطباء). در تداول عوام از فارسی زبانان ، شجاع . (یادداشت مؤلف ). دلیر. شجاع . (فرهنگ فارسی معین ). || در فارسی به معنی خوش قد و قامت استعمال کنند، چنانکه گویند: فلان کس جوانی است زیبا و رش...