کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رِند و زرنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رِند و زرنگ
فرهنگ گنجواژه
ناتو.
-
واژههای مشابه
-
رند
فرهنگ فارسی معین
(رَ نْ) (اِ.) نک رنده .
-
رند
لغتنامه دهخدا
رند. [ رُ ] (اِ) مرغی از جنس بلبل . (ناظم الاطباء). مرغی است که اکثر در مزارع دیده می شود. (شعوری ).
-
رند
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ رندیدن) [قدیمی] rand ۱. = رندیدن۲. رندهکننده؛ تراشنده؛ خراشنده؛ رندنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آسمانرند، جگررند، استخوانرند.
-
رند
دیکشنری فارسی به عربی
سرير , غشاش
-
رند
واژهنامه آزاد
خوب ، باارزش ، گرانبها
-
استخوان رند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صفت فاعلی) [قدیمی] 'osto(e)xānrand ۱. = استخوانخوار: ◻︎ فغان از حرص مشتی استخوانرَند / همه سگسیرتان زشتپیوند (عطار۱: ۲۱۰).۲. [مجاز] = هما
-
آسمان رند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) 'ās[e]mānrand = آسمانخراش
-
آسمان رند
لغتنامه دهخدا
آسمان رند. [ س ْ / س ِ رَ ] (نف مرکب ) آسمان خراش .
-
مرد رند
لغتنامه دهخدا
مرد رند. [ م َ دِ رِ ] (ص مرکب ) رجوع به رند شود.
-
حب رند
لغتنامه دهخدا
حب رند. [ ح َب ْ ب ِ رَ ] (اِ مرکب ) رجوع به حب الغار شود.
-
جستوجو در متن
-
مث گربه مرتضی علی
لهجه و گویش تهرانی
رند و زرنگ
-
اَرغه،ارقه
لهجه و گویش تهرانی
رِند و کلک باز،زرنگ، قالتاق