کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رِمال بردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رِمال بردن
لهجه و گویش بختیاری
remâl bordan رمیدن، رم کردن.
-
واژههای مشابه
-
رمال
واژگان مترادف و متضاد
دعانویس، ساحر، طالعبین، عراف، فالگیر، کاهن، کفبین
-
رمال
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] (اِ.) جِ رمل . 1 - ریگ ها. 2 - ریگستان ها.
-
رمال
فرهنگ فارسی معین
(رَ مّ) [ ع . ] (ص .) فالگیر.
-
رمال
لغتنامه دهخدا
رمال . [ رَم ْ ما ] (ع ص ، اِ) بوریاگر. (مهذب الاسماء). || فروشنده ٔ رَمْل . (المنجد). || رَمْل کش . (ملخص اللغات خطیب کرمانی ).آنکه ادعای دانستن رَمْل کند. رمل بین . رمل انداز. فال بین . فالگو. دارنده ٔ علم رمل . (از اقرب الموارد).- امثال : از گیر ...
-
رمال
لغتنامه دهخدا
رمال . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رَمْل . ریگها. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).ج ِ رَمْلة. (دهار). رجوع به رَمْل شود : فرازگشت نشیب و نشیب گشت فرازرمال گشت رماد و رماد گشت رمال . قطران تبریزی .ایشان چو روز روشن و بدخواهشان چو شب ایشان سحاب رحمت و گیتی همه رما...
-
رمال
لغتنامه دهخدا
رمال . [ رُ ] (ع اِ) حصیر. (منتهی الارب ). حصیر تنگ بافته شده . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). بوریا. || برگهای خرما در رسن و مانند آن بافته و آن بمنزله ٔ رشته و پود است . (منتهی الارب ).
-
رمال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] rammāl ۱. رملفروش؛ ریگفروش.۲. کسی که رمل میاندازد و فال میبیند؛ فالبین؛ فالگیر.
-
رمال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ رَمْل] [قدیمی] remāl = رَمْل
-
ام رمال
لغتنامه دهخدا
ام رمال . [ اُم ْ م ِ رِ ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (از المرصع) (منتهی الارب ) (از المنجد).
-
رمال متحرکة
دیکشنری عربی به فارسی
ريگ روان , تله , دام , ماسه متحرک
-
رِمال خوردن
لهجه و گویش بختیاری
remâl xordan رمیدن، رم کردن.
-
بردار و رمال
فرهنگ گنجواژه
دزد، مختلس.