کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رُنجُک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رُنجُک
لهجه و گویش بختیاری
ronjok نشگون. نیز čangul .
-
واژههای مشابه
-
رنجک
لغتنامه دهخدا
رنجک . [ رَ ج َ ] (هندی ، اِ) باروت تفنگ که در سوراخ تفنگ ریخته و آتش دهند و به فارسی چاشنی گویند.این لفظ هندی است . (از آنندراج ). || برق توپ آتشین . || طبق ظریف . (ناظم الاطباء).
-
رنجک
واژهنامه آزاد
(رُنجُک) ابزاری در مناطق لر و کرد نشین که با آن میوه درخت بلوط را پوست می کنند
-
واژههای همآوا
-
رنجک
لغتنامه دهخدا
رنجک . [ رَ ج َ ] (هندی ، اِ) باروت تفنگ که در سوراخ تفنگ ریخته و آتش دهند و به فارسی چاشنی گویند.این لفظ هندی است . (از آنندراج ). || برق توپ آتشین . || طبق ظریف . (ناظم الاطباء).
-
رنجک
واژهنامه آزاد
(رُنجُک) ابزاری در مناطق لر و کرد نشین که با آن میوه درخت بلوط را پوست می کنند
-
جستوجو در متن
-
چاشنی
لغتنامه دهخدا
چاشنی . (اِ) اندکی از طعام و شراب را گویند که از برای تمییزکردن بچشند. (برهان ). اندک چیزی از شراب و طعام است . (آنندراج ) (غیاث ). اندکی از طعام و شراب که قبلاً چشند تا مسموم بودن یا نبودن آن دانسته شود. مقدار اندک از غذا که برای آزمودن طعم آن بچشند...
-
باروت
لغتنامه دهخدا
باروت . (اِ)بارود. یَمسو. (برهان ). بارو. (در کلام قدما و اکابردیده نشده و مستحدث است ). (رشیدی ). شوره . دارو. (اسدی ). اَشوش . (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). ملح البارود.(دزی ج 1). ملح صینی . (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). حجر آسیوس . اسیوس . اسیوش . ح...
-
دان
لغتنامه دهخدا
دان . (اِ) در آخر کلمه معنی ظرفیت بخشد. (برهان ). جای هر چیز. در کلمات مرکبه افاده ٔ معنی ظرفیت کند و هرچه بدان مضاف شود افاده کند که ظرف آن چیز بود. جای و مکان و ظرف (در کلمات مرکبه ). ترکیبات ذیل از جمله شواهد آن است که به ترتیب الفباء مرتب داشته ا...