کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رُم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
رم
لغتنامه دهخدا
رم . [ رُ ] (اِخ ) پایتخت کشور ایتالیا است . این شهر در ساحل رود تیبر واقع است و پایتخت جمهوری و امپراطوری روم قدیم بود و اولین و قدیمیترین شهری است که مرکز مسیحیت و کلیساهای مسیحی شد و مقر پاپ گردید. در سیاست جهانی قدیم و نشر و رواج مسیحیت دارای ساب...
-
رم
لغتنامه دهخدا
رم . [ رُ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی مشروب مسکر که از تقطیرشیره ٔ شکر بدست می آید. (ناظم الاطباء). عرق نیشکر.
-
رم
لغتنامه دهخدا
رم . [ رُم م ] (اِخ ) نام چاهی است در مکه کنده ٔ مرةبن کعب و کلاب بن مرة. رُم و حفر نام دو چاه است در بیرون مکه قبل از آنکه به بطحاء فرودآیند واز این دو چاه آب می آشامیدند. (از معجم البلدان ).
-
رم
لغتنامه دهخدا
رم . [ رُم م ] (ع اِ) مرمت خانه . || اندوه : ما له رم غیر کذا؛ ای هم . (لسان العرب ).
-
رم
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ رمیدن) ram = رمیدن〈 رم کردن: (مصدر لازم)۱. از جا دررفتن.۲. گریختن از پیش کسی یا چیزی از روی ترس؛ رم خوردن؛ رم زدن.〈 رم دادن: (مصدر متعدی) ترساندن و فرار دادن. Δ بیشتر دربارۀ جانوران میگویند.
-
رم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: ram] [قدیمی] ram ۱. گروه گاو، گوسفند، یا سایر چهارپایان؛ گله؛ رمه: ◻︎ کمند کیانی همیداد خم / که آن کرّه را بازگیرد ز رم (فردوسی: ۱/۳۳۵).۲. دسته؛ گروه: ◻︎ لفظی ز تو وز عقول یک خیل / رمزی ز تو و از فحول یک رم (خاقانی: ۲۷۸).
-
رم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] ra(o)m ۱. درون دهان.۲. گرداگرد دهان.
-
رم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ram[m] اصلاح کردن؛ نیکو کردن؛ اصلاح کردن و درست کردن خرابی بنا یا چیز دیگر.
-
رم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ ریم] [قدیمی] rem چرک؛ چرک زخم.
-
رم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] rom = رومه
-
رم
دیکشنری فارسی به عربی
انفصالي , خوف , شراب الروم
-
رَم
لهجه و گویش بختیاری
ram رَم، ترس و گریز.
-
رَم
لهجه و گویش بختیاری
ra:m رحم.
-
DSL 1
خطِ رَم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← خط رقمی مشترک
-
رم دادن
فرهنگ فارسی معین
(رَ. دَ) (مص م .) ترساندن ، گریزاندن .