کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رَيْبَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رَيْبَ
فرهنگ واژگان قرآن
شک - قلق و اضطراب ( ريب المنون به معناي اضطراب مرگ است )
-
واژههای مشابه
-
ریب
واژگان مترادف و متضاد
اشتباه، تردید، حقه، ریو، سالوس، شبهه، شک، ظاهرنمایی، فریب
-
ریب
فرهنگ فارسی معین
(رَ یا رِ یْ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) دو دل شدن . 2 - (اِمص .) دو دلی . 3 - (اِ.) شک .
-
ریب
لغتنامه دهخدا
ریب . [ رَ ] (ع اِ) حوادث زمانه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). گردش روزگار. (دهار) (از اقرب الموارد). حوادث روزگار. (صراح اللغة).- ریب المنون ؛ سختی های زمانه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). حوادث روزگار. (غیاث اللغات...
-
ریب
لغتنامه دهخدا
ریب . [ رَ ] (ع مص ) در شک افکندن کسی راو گمان بردن در وی شک را و تهمت کردن وی را و ناپسندی دیدن از وی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). به شک افکندن . (ترجمان القرآن جرجانی ). به گمان افکندن ).(تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (مجمل اللغة) (المصادر زوزن...
-
ریب
لغتنامه دهخدا
ریب . [ ی َ ] (ع اِ) ج ِ ریبَة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || مأخوذ از تازی به صورت مفرد : ای فلک قدر یقین دان که بر مدحت تونیست در شاعری من نه ریا و نه ریب . سنایی .- بی ریب ؛ بدون شک : دجال چیست عالم و شب چشم کور اوست وین روز چشم روشن اویست ب...
-
ریب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رَیب] [قدیمی] reyb شک؛ گمان.
-
ریب الدوله
لغتنامه دهخدا
ریب الدوله . [ رَ بُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) ابومنصوربن ابی شجاع قیراطی که در اواخر عهد محمدبن ملکشاه به وزارت رسید. (غزالی نامه ص 311).
-
بی ریب
لغتنامه دهخدا
بی ریب . [ رَ ] (ص مرکب ) (از: بی + ریب ) بی شک . بی شبهه . (ناظم الاطباء). رجوع به ریب شود.
-
ریب المنون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رَیبالمنون] [قدیمی] reybolmanun حوادث روزگار؛ سختیهای زمانه.
-
بی ریب وریا
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [فارسی. عربی. فارسی. عربی] [قدیمی] bireyboriyā بدون دروغ و ریا.
-
شک و ریب
فرهنگ گنجواژه
دودلی
-
عیب و ریب
فرهنگ گنجواژه
ایراد.
-
ریب و دروغ
فرهنگ گنجواژه
دروغ.