کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رَبِّکَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رَبِّکَ
فرهنگ واژگان قرآن
پروردگارت - پرورش دهنده تو(کلمه رب بمعناي مالکِ مدبر است )
-
واژههای مشابه
-
ربک
لغتنامه دهخدا
ربک . [ رَ ] (ع مص ) درآمیختن و نیکو ساختن اشکنه را. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آمیختن و نیکو گردیدن ثرید. (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). آمیختن . (مصادراللغة زوزنی ). || انداختن کسی را در گل و لای . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) ...
-
ربک
لغتنامه دهخدا
ربک . [ رَ ب َ ] (ع مص ) شوریده شدن و بر هم گردیدن کار. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
ربک
لغتنامه دهخدا
ربک . [ رَ ب ِ ] (ع ص ) مرد سست حیله . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد ضعیف حیله . (از اقرب الموارد). بینوا. (تاج المصادر بیهقی ).
-
ربک
لغتنامه دهخدا
ربک . [ رِ ب َک ک ] (ع ص ) رُبَک . مرد شوریده عقل در کار خود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به ربک شود.
-
ربک
لغتنامه دهخدا
ربک . [ رُ ب َ ] (ع ص ) مرد شوریده عقل در کار خود. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به رِبَک ّ شود.
-
رَبُّکِ
فرهنگ واژگان قرآن
پروردگارت(مؤنث)- پرورش دهنده تو(کلمه رب بمعناي مالکِ مدبر است )
-
ربک ( رب ب ک )
واژهنامه آزاد
مارمولک
-
واژههای همآوا
-
ربک
لغتنامه دهخدا
ربک . [ رَ ] (ع مص ) درآمیختن و نیکو ساختن اشکنه را. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آمیختن و نیکو گردیدن ثرید. (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). آمیختن . (مصادراللغة زوزنی ). || انداختن کسی را در گل و لای . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) ...
-
ربک
لغتنامه دهخدا
ربک . [ رَ ب َ ] (ع مص ) شوریده شدن و بر هم گردیدن کار. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
ربک
لغتنامه دهخدا
ربک . [ رَ ب ِ ] (ع ص ) مرد سست حیله . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد ضعیف حیله . (از اقرب الموارد). بینوا. (تاج المصادر بیهقی ).
-
ربک
لغتنامه دهخدا
ربک . [ رِ ب َک ک ] (ع ص ) رُبَک . مرد شوریده عقل در کار خود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به ربک شود.
-
ربک
لغتنامه دهخدا
ربک . [ رُ ب َ ] (ع ص ) مرد شوریده عقل در کار خود. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به رِبَک ّ شود.