کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رَاغَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رَاغَ
فرهنگ واژگان قرآن
ميل کرد - توجه کرد - سراغِ آنها آمد-به صورت محرمانه آمد (بعضي گفتهاند : ميل کردن به يکسو به منظور خدعه است .در عبارت "فَرَاغَ إِلَىٰ أَهْلِهِ فَجَاءَ "يعني :سپس محرمانه نزد اهل خود رفت از مصدر روغ به معناي اين است که انسان طوري از حضور حاضران برود که...
-
واژههای مشابه
-
راغ
واژگان مترادف و متضاد
دامنهکوه، صحرا، مرغزار ≠ باغ
-
راغ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - مرغزار. 2 - دامن کوه . 3 - صحرا.
-
راغ
لغتنامه دهخدا
راغ . (اِ) دامن کوه . (غیاث اللغات ) (فرهنگ اسدی ). (از فرهنگ سروری ) (از شعوری ج 2 ورق 7) (قانون ادب ) (دهار) (فرهنگ رشیدی ). (فرهنگ نظام ). دامن کوه که به جانب صحرا باشد. (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). دامن کوهی که بجانب صحرا باشد. (لغت محل...
-
راغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سُغدی] [قدیمی] rāq ۱. مرغزار.۲. صحرا.۳. دامن کوه؛ دامنۀ سبزکوه که وصل به صحرا باشد: ◻︎ آهو ز تنگ کوه بیامد به دشت و راغ / برسبزه باده خوش بُوَد اکنون اگر خوری (رودکی: ۵۳۰)، ◻︎ چنان شد ز لشکر در و دشت و راغ / که بر سر نیارست پرید زاغ (فردوسی: ۱...
-
راغ
دیکشنری فارسی به عربی
مرج
-
راغ قوه
فرهنگ واژههای سره
چراغ دست
-
باغ و راغ
لغتنامه دهخدا
باغ و راغ . [ غ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) به باغستانها و دشتهای سبز و خرم اطلاق شود. باغستان و چمنزار : بزن ای ترک آهو چشم آهو از سر تیری که باغ و راغ و کوه و دشت پرماهست و پر شعری . منوچهری .مگر دیده باشی که در باغ و راغ بتابد بشب کرمکی چون چراغ ....
-
باغ و راغ
فرهنگ گنجواژه
گردشگاه طبیعی، خارج شهر.
-
واژههای همآوا
-
راغ
واژگان مترادف و متضاد
دامنهکوه، صحرا، مرغزار ≠ باغ
-
راغ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - مرغزار. 2 - دامن کوه . 3 - صحرا.
-
راغ
لغتنامه دهخدا
راغ . (اِ) دامن کوه . (غیاث اللغات ) (فرهنگ اسدی ). (از فرهنگ سروری ) (از شعوری ج 2 ورق 7) (قانون ادب ) (دهار) (فرهنگ رشیدی ). (فرهنگ نظام ). دامن کوه که به جانب صحرا باشد. (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). دامن کوهی که بجانب صحرا باشد. (لغت محل...
-
راق
لغتنامه دهخدا
راق . [ قِن ْ ] (ع ص ) ارتقأیابنده . (از متن اللغة). || افسونگر: رجل راق ؛ مرد افسونگر. (ازتاج العروس ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : وَ قیل من راق . (قرآن 75 / 28). ترجمه : و گفته شود کیست افسون کننده . (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 10 ص 169). نیست افس...