کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رَأَيْتَهُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رَأَيْتَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
آن را ديدي (براي واقعيت حتمي مضارع معني مي شود)
-
جستوجو در متن
-
رقوف
لغتنامه دهخدا
رقوف . [ رُ ] (ع مص ) لرزیدن و جنبیدن : رأیته یرقف من البرد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
طسام
لغتنامه دهخدا
طسام . [ طُ ] (ع ص ، اِ) کثیر. بسیار. یقال : رأیته فی طسام الغبار؛ ای فی کثیره . طَسام و طَسّام مثله . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
قبل
لغتنامه دهخدا
قبل . [ ق ُ ب َ ] (ع ق ) عیان و آشکار. مقابله . گویند: رأیته قبلاً؛ ای عیاناً ومقابلة. (منتهی الارب ). ج ِ قُبلَة. (ناظم الاطباء).
-
قبلی
لغتنامه دهخدا
قبلی . [ ق َ ب َ لی ی ] (ع ق ) آشکارا و نمایان . (منتهی الارب ). گویند: رأیته قبلیاً؛ یعنی دیدم او را آشک-ارا و نم-ای-ان . (منتهی الارب ).
-
قبلیاً
لغتنامه دهخدا
قبلیاً. [ ق َ ب َ لی یَن ْ ] (ع ق ) آشکارا و نمایان . (ناظم الاطباء): رایته قبلیاً؛ دیدار کردم او را آشکارا و نمایان . (ناظم الاطباء).
-
قشفة
لغتنامه دهخدا
قشفة. [ ق َ ش ِ ف َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث قَشِف : رأیته علی حال قشفة؛ ای سیئة. (اقرب الموارد). رجوع به قَشِف شود.
-
متغشمر
لغتنامه دهخدا
متغشمر. [ م ُ ت َ غ َ م ِ ] (ع ص ) خشمناک . یقال رأیته متغشمراً؛ ای غضبان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجل متغشمر؛مرد خشمناک . (ناظم الاطباء). و رجوع به تغشمر شود.
-
صادر
لغتنامه دهخدا
صادر. [ دِ ] (اِخ ) از قراء یمن است از مخلاف سنحان . نابغه گوید : و قد قلت للنعمان لما رأیته یرید بنی حن بثغرة صادرتجنب بنی حن فان ّ لقأهم شدید و ان لم تلق الا بصابر.(معجم البلدان ).
-
مغر
لغتنامه دهخدا
مغر. [ م َ ] (ع مص ) شتافتن . (تاج المصادر بیهقی ). رفتن و بشتافتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مغر فی البلاد مغراً؛ رفت در شهرها و به شتاب رفت . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رأیته یمغر به بعیره ؛ دیدم او را با شترش که به شتاب می رفت . (ن...
-
بعید
لغتنامه دهخدا
بعید. [ ب ُ ع َ ] (ع اِ مصغر، ق مصغر) کمی دور و در یک مسافت کمی . (ناظم الاطباء): رأیته بعیدات بین و بعیدته ؛ دیدم او را اندک پس جدایی ، و ذلک اذا کان الرجل یمسک عن اتیان صاحبه الزمان ثم یأتیه ثم یمسک عنه ثم یأتیه . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء...
-
هبة
لغتنامه دهخدا
هبة. [ هََ ب ْ ب َ ] (ع اِ) یک مرتبه . یک بار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): رایته هبة؛ دیدم او را یک بار در تمام عمر. (اقرب الموارد)(منتهی الارب ) (معجم متن اللغة). || ساعتی که از پگاه باقی باشد. || مدتی از روزگار. (اقرب الموارد) (مع...
-
توریع
لغتنامه دهخدا
توریع. [ ت َ ] (ع مص ) بازداشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). منه حدیث عمر (رض ): ورّع اللص و لاتراعه ؛ ای اذا رأیته فی منزلک فادفعه و اکففه و لاتنظر مایکون منه . (منتهی الارب ). || بازگردانیدن شتررا از آب . (منتهی ال...
-
ذات العویم
لغتنامه دهخدا
ذات العویم . [ تُل ْ ع ُ وَ ] (ع اِ مرکب ، ق مرکب ) سال گذشته و پیشین . لقیته ذات العویم ؛ ای لقیته بین الاعوام . (منتهی الارب ). و ابن الاثیر در المرصع گوید، عویم مصغر عام است . و لقیته ذات العویم ، یعنی پس از سالیان دراز. و ذات بظرفیت منصوب شده است...