کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رى بُرّى کِردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ریّ] [قدیمی] ray[y] ۱. سیرابی و تازگی.۲. [مجاز] حسن حال؛ نیکوحالی.۳. [مجاز] فراوانی نعمت.
-
ری
لهجه و گویش تهرانی
واحد وزن (من ری)
-
ری
لهجه و گویش تهرانی
من ری،واحد وزن
-
ری
واژهنامه آزاد
(رِ). گربه نوروزی. فصل «ری گیری»:فصل زدودن گربه نوروزی از شاخه های بادام.
-
گوارنه ری
لغتنامه دهخدا
گوارنه ری . [ ن ِ ] (اِخ ) گوارنه ریوس . خانواده ای از سازفروشان کرمن (ایتالیا) در قرن هفدهم و هجدهم م .
-
کاه ری
لغتنامه دهخدا
کاه ری . [ رِ ] (اِخ ) دهی است که آن را کانرود نیز گویند. رجوع به کانرود شود.
-
ری را
فرهنگ نامها
(تلفظ: rirā) (مازندرانی) هان ، بیدارباش ، به هوش باش ، هشدار ؛ نام پرندهای کوچک شبیه به گنجشک؛ نام زنِ تیزهوش و کاردان ؛ نام یکی از شعرهای نیما یوشیج .
-
مرده ری
فرهنگ فارسی معین
( ~. رِ) (اِ مر.) = مردری : 1 - مرده ریگ ، میراث . 2 - مجازاً پست ، ناچیز، فرومایه .
-
پیه ری
لغتنامه دهخدا
پیه ری . [ پی ِ ] (اِخ ) (سلوکیه ٔ...) پیِری . نام شهر بزرگی از سلوکیدا یعنی قسمت جنوب شرقی کیلیکیه و جنوب کماژن و سوریه ٔ علیا به عهد سلوکیها و آن بندر بزرگ سوریه ٔ سلوکی محسوب میشد و در کنار رود ارن تس ساخته شده بود و سلوکیه ٔ پیه ری (مقدونی ) بدان...
-
جامع ری
لغتنامه دهخدا
جامع ری . [ م ِ ع ِ رَ ] (اِخ ) مسجدی بود در ری قدیم . مؤلف مرآت البلدان آرد: در زمان خلافت منصور عباسی مهدی برادر این خلیفه که از جانب او حکومت جبل داشت در سال 152 هَ .ق . مسجد جامع ری را بنا کرد و معمار این بنا عمروبن ابی خطیب بود. (از مرآت البلدا...
-
راه ری
لغتنامه دهخدا
راه ری . [ رَ ] (اِخ ) نام محله ای به قزوین واقع در جنوب شرقی آن شهر.
-
راه ری
لغتنامه دهخدا
راه ری . [ رَ] (اِخ ) دهی از بخش دهدز شهرستان اهواز، واقع در 17هزارگزی جنوب خاوری دهدز در کنار راه مالرو پیربه به سرتول . دهی است کوهستانی و معتدل ، و سکنه ٔ آن 95 تن میباشد. آب ده از چشمه و قنات تأمین میشود و محصول آن غلات و شغل مردم زراعت و گله دا...
-
ری اردشیر
لغتنامه دهخدا
ری اردشیر. [ رَ ی ِ اَدَ ] (اِخ ) ری . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ری شود.
-
ری کردن
لغتنامه دهخدا
ری کردن . [ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عوام ، بجای ریع کردن یعنی گوالیدن و افزون شدن بکار رود: این آرد هر منی نیم من ری می کند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به ریع و ریع کردن شود.
-
ری آباد
لغتنامه دهخدا
ری آباد. [ رَ ] (اِخ ) دهی از بخش میامی شهرستان شاهرود. دارای 750 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول عمده ٔ آنجا غلات و میوه و لبنیات و صنایع دستی زنان آنجا کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).