کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روی دل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روی دل
لغتنامه دهخدا
روی دل . [ دِ ] (ص مرکب ) متواضع. متبسم . ملایم . حلیم . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
رؤی
لغتنامه دهخدا
رؤی . [ رُ ئن ] (ع اِ) ج ِ رؤیا. (منتهی الارب ). رجوع به رؤیا شود.
-
رؤی
لغتنامه دهخدا
رؤی . [ رُ ئی ی ] (ع ص ، اِ) نیک منظر. || دیدار نیک . (از ناظم الاطباء).
-
رؤی
لغتنامه دهخدا
رؤی . [ رُءْی ْ ] (ع اِ) نیک تاریکی . (ناظم الاطباء).
-
روی در روی
لغتنامه دهخدا
روی در روی . [ دَ ] (ق مرکب ) روبرو. مقابل . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به روبرو شود.
-
عفریت روی
لغتنامه دهخدا
عفریت روی . [ ع ِ ] (ص مرکب ) آن که رویی چون روی دیو و عفریت دارد : آن کل عفریت روی با همه زشتی قالی بافد همی و ایضاً محفور.سوزنی .
-
گستاخ روی
لغتنامه دهخدا
گستاخ روی . [ گ ُ ] (ص مرکب ) کنایه از بی شرم و بی حیا. (آنندراج ). رجوع به گستاخ رو و گستاخ رویی شود.
-
کریه روی
لغتنامه دهخدا
کریه روی . [ ک َ ] (ص مرکب ) کریه المنظر. کریه منظر. زشت . ناخوش دیدار. بدگِل : گوریست سیاه رنگ دهلیزم خوکیست کریه روی دربانم . مسعودسعد.رجوع به کریه منظر شود.
-
کنده روی
لغتنامه دهخدا
کنده روی . [ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) سفره ٔ روی میز. || دستمال . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). رجوع به کندوری شود.
-
گران روی
لغتنامه دهخدا
گران روی . [ گ ِ رَ ] (حامص مرکب ) عمل گران رو. رجوع به گران رو شود.
-
گربه روی
لغتنامه دهخدا
گربه روی . [ گ ُ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) ناسپاس : جز بمادندر نماند این جهان گربه روی با پسندر کینه دارد همچو با دختندرا.رودکی .
-
کشیده روی
لغتنامه دهخدا
کشیده روی . [ ک َ / ک ِدَ / دِ ] (ص مرکب ) آنکه صورت وی دراز باشد. (از ناظم الاطباء). اَسیل . مخروط الوجه . (یادداشت مؤلف ).
-
گرم روی
لغتنامه دهخدا
گرم روی . [ گ َ رَ ] (حامص مرکب ) تندروی . سرعت : گر نفسش گرم روی هم نکردیک نفس از گرم روی کم نکرد.نظامی .
-
پریروی
فرهنگ نامها
(تلفظ: pari ruy) (= پری چهر) ، ← پری چهر.