کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روی اتش پختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پریروی
فرهنگ نامها
(تلفظ: pari ruy) (= پری چهر) ، ← پری چهر.
-
خرمروی
فرهنگ نامها
(تلفظ: xorram ruy) (= خرم چهر) ، ← خرم چهر .
-
regression 2
واپسروی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] سازوکاری دفاعی که ازطریق آن فرد، هنگامی که اضطراب برآمده از مشکلات بیرونی یا تعارضهای درونی او را تهدید میکند، به مرحلۀ عقبتری از رشد بازمیگردد
-
concurrency
همرَوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] اجرای دو یا چند عمل همزمان در رایانه
-
viscosity
گرانرَوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] مقاومت اصطکاکی یک مایع یا گاز در برابر شارش یا لغزیدن لایهها، هنگامی که تحت تنش برشی قرار گیرد
-
viscosity, coefficient of viscosity
گرانرَوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار] ← گرانرَوی مطلق
-
zinc dust
گَردِ روی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] فلز روی ریزشده که در پوشرنگهای محافظ آهن و فولاد به کار میرود و نقش رنگدانه را دارد
-
temperance
میانهروی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] مهار رفتار خود با غلبه بر هیجانها و انگیزشها
-
لالهروی
فرهنگ نامها
(تلفظ: lāle ruy) (= لاله رخ) ، ← لاله رخ .
-
نیک روی
لغتنامه دهخدا
نیک روی . (ص مرکب ) نیک رو. رجوع به نیک رو شود : ای نیک نام ای نیک خوی ای نیک دل ای نیک روی ای پاک اصل ای پاک رای ای پاک طبع ای پاک دین .فرخی .
-
سترگ روی
لغتنامه دهخدا
سترگ روی . [ س ُ / س َ / س ِت ُ ] (ص مرکب ) وقیح . (زمخشری ). سخت روی . شوخ روی .
-
زیاده روی
لغتنامه دهخدا
زیاده روی . [ دَ/ دِ رَ ] (حامص مرکب ) طغیان . افراط. مبالغت . اکثار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تجاوز از حد. افراط: در دادن انعام زیاده روی می کند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
سلامت روی
لغتنامه دهخدا
سلامت روی . [ س َ م َ رَ ] (حامص مرکب ) صرفه جویی واعتدال و کم خرجی . (ناظم الاطباء). || نظم و انتظام در معیشت و امور زندگانی . (ناظم الاطباء).
-
شوم روی
لغتنامه دهخدا
شوم روی . (ص مرکب ) نامبارک روی . منحوس رخ . مقابل فرخ لقا : به گفتار گرسیوز شوم روی گران کرد بیهوده دل را بدوی .فردوسی .
-
عقیق روی
لغتنامه دهخدا
عقیق روی . [ ع َ ] (ص مرکب )که رویی چون عقیق دارد. گلفام و گلگون : تذرو عقیق روی کلنگ سپیدرخ گوزن سیاه چشم پلنگ ستیزه کار.فرخی .