کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رویهمچینی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
stacking
رویهمچینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] روی هم قرار دادن جعبهها و بارگُنجها و بارکفهای همشکل با نظم و ترتیب خاص و حفظ ایمنی
-
واژههای مشابه
-
allowable stacking weight
وزن مجاز رویهمچینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] حداکثر باری که در هنگام رویهمچینی بر هریک از چهار ستون بارگُنج میتوان وارد کرد
-
concurrency
همرَوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] اجرای دو یا چند عمل همزمان در رایانه
-
روی هم
فرهنگ فارسی معین
(یِ هَ) (ق مر.) جمعاً، مجموعاً.
-
روی هم
لغتنامه دهخدا
روی هم . [ ی ِ هََ ] (ق مرکب ) جمعاً. مجموعاً. (فرهنگ فارسی معین ). مجموع . (یادداشت مؤلف ) (لغات فرهنگستان ). || چیزی بالای چیز دیگری . (فرهنگ فارسی معین ).- روی هم رفتن ؛ متراکم شدن . (یادداشت مؤلف ).
-
روی هم
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [مجاز] ruyeham جمعاً؛ کلاً.
-
چینی
واژگان مترادف و متضاد
۱. منسوب به چین ۲. اهلچین، شهروند چین ۳. ظروف آبگینهای
-
porcelain
چینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] لعابینهای که در حرارت بالا پخته میشود و به دلیل ظرافت لعابکاری شفافیت پوستههای صدفی را پیدا میکند
-
چینی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نوعی از گل نسرین .
-
چینی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) 1 - اهل چین . 2 - هر چیز ساخته شده در چین . 3 - ظروف آبگینه که در قدیم از چین می آوردند.
-
چینی
لغتنامه دهخدا
چینی . (اِخ ) (خط...) چینی ؛ یعنی الفبایی که چینیان بکار می برند طبق روایات اختراع امپراطور چین «فوهی » است ، و هر حرف چینی اساساً متشکل از یک ریشه یا «کلید» و یک «فونتیک » است امروز غالباً توافق دارند که همه ٔ حروف فرهنگ چینی را از 214 کلید استخراج ...
-
چینی
لغتنامه دهخدا
چینی . (اِخ ) (زبان ....) و لغت مردم چین این زبان مهمترین زبانهای گروه چین و تبتی و یکی از قدیمترین زبانهای زنده و زبانی است که بیش از هر زبان دیگربدان سخن میگویند. این زبان اصلاً یک هجائی است . در بحث از زبان چینی باید بین زبان ملفوظ و مکتوب فرق گذا...
-
چینی
لغتنامه دهخدا
چینی . (حامص ) چیدن در تمام معانی . رجوع به چیدن شود.- اسباب چینی ؛ تهیه ٔ مقدمات عملی علیه کسی . توطئه .- انگورچینی ؛ انگور چیدن .- خبرچینی ؛ خبرگزاری . سخن چینی . نمّامی .- دینارچینی ؛ برچیدن و جمع آوردن دینارهای پراکنده بر زمین .- راسته چینی ...
-
چینی
لغتنامه دهخدا
چینی . (ص نسبی ، اِ) چوب چینی . شبشینا. (دزی ). قطعات چوبی که به سرخی زند و آب جوشانده ٔ آن را چون داروئی در قدیم به کار بردندی وبیشتر با عُشبه توأم کردندی . و آن قطعات بریده ٔ بیخی است چند نیمه ٔ سیبی یا اناری ، خردتر و درشت تر، باسپیدی که به سرخی ...