کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روییدنگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روییدنگاه
لغتنامه دهخدا
روییدنگاه . [ دَ ] (اِ مرکب ) محل انبات و روییدگی و فزونی . (ناظم الاطباء). منبت . رستنگاه : مَورِم ؛ روییدنگاه دندان . مَشجَر؛ روییدنگاه درخت . (یادداشت مؤلف ). قصیص ، قصقص ؛ روییدنگاه موی سینه . (منتهی الارب ). قصباء؛ روییدنگاه نی و کلک . (منتهی ا...
-
جستوجو در متن
-
معیص
لغتنامه دهخدا
معیص . [ م َ ] (ع اِ) روییدنگاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). روییدنگاه و درختستان انبوه و درهم . (ناظم الاطباء).
-
ذوایب
فرهنگ فارسی معین
(ذَ یِ) [ ع . ذوائب ] (اِ.) جِ ذؤابه . 1 - پیشانی ها. 2 - روییدنگاه های موی بر پیشانی . 3 - گیسوان .
-
مورم
لغتنامه دهخدا
مورم . [ م َ رِ ] (ع اِ) روییدنگاه دندان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
مقذ
لغتنامه دهخدا
مقذ. [ م َ ق َذذ ] (ع اِ) پس دو گوش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). آنچه بین دو گوش است از پس . (از اقرب الموارد) (از بحرالجواهر). || منتهای روییدنگاه موی پس سر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). منتهای روییدنگاه موی ازمؤخر سر...
-
غال
لغتنامه دهخدا
غال . [ غال ل ] (ع اِ) زمین پست درختناک . || روییدنگاه سلم و طلح . || گیاهی است . ج ،غلان در همه ٔ معانی . || خانه ٔ چلپاسه . || (ص ) بعیرٌ غال ؛ شتر تشنه . (منتهی الارب ).
-
مقضبة
لغتنامه دهخدا
مقضبة. [ م َ ض َ ب َ ] (ع اِ) اسپست زار. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یونجه زار. ج ، مقاضب و مقاضیب . (از ذیل اقرب الموارد). || روییدنگاه درختان که از آن کمان سازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
علب
لغتنامه دهخدا
علب . [ ع ِ ] (ع ص ) جای درشت وسخت که هرچه باران بر آن ببارد باز هم هیچ نرویاند.(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مرد خشک و خشن . (از ذیل اقرب الموارد). || مردی که هرچه دارد کسی نمیتواند در آن طمع کند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سوسمار س...
-
شعرة
لغتنامه دهخدا
شعرة. [ ش ِ رَ ] (ع اِ) شعره . موی زهار زن ، یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). موی زهار. (مهذب الاسماء) (دهار) (یادداشت مؤلف ). عانه ، و بعضی گفته اند موی عانه ٔ زن . (یادداشت مؤلف ). موی شرم زن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب )....
-
اطار
لغتنامه دهخدا
اطار. [ اِ ] (ع اِ) اطار چیزی ؛ هر آنچه آنرا احاطه کند. گرداگرد چیزی ،گویند: بنوفلان اِطار لبنی فلان ؛ هرگاه در گرداگرد آنان نزول کنند. (از اقرب الموارد). هرچه محیط چیزی باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || کناره ٔ لب زبرین که حایل است ...
-
شعر
لغتنامه دهخدا
شعر. [ ش َ] (ع اِ) موی خواه موی انسان باشد و یا دیگر حیوانات سوای شتر و گوسپند. ج ، اَشعار، شُعور، شِعار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). موی آدمی و غیره . (غیاث اللغات ). بزموی . (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 61). شعرة یکی ، و گا...