کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رویی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رویی
/ruyi/
معنی
۱. ویژگی آنچه از فلز روی ساخته شده.
۲. [مجاز] چیز سخت و محکم.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بالایی، فوقانی ≠ تحتانی
دیکشنری
casing
-
جستوجوی دقیق
-
رویی
واژگان مترادف و متضاد
بالایی، فوقانی ≠ تحتانی
-
رویی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .)آن چه در سطح چیزی جای گیرد.
-
رویی
لغتنامه دهخدا
رویی . (ص نسبی )منسوب به رو (روی ). آنچه در ظاهر و سطح چیزی جای گیرد: لاستیک رویی . (فرهنگ فارسی معین ). || (حامص ) منسوب به روی ، و در ترکیب با کلمات دیگر حاصل مصدر تشکیل دهد: خوب رویی . تازه رویی . خوش رویی . زشت رویی . آدم رویی . (از یادداشت مؤلف...
-
رویی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به روی) ‹رویین› ruyi ۱. ویژگی آنچه از فلز روی ساخته شده.۲. [مجاز] چیز سخت و محکم.
-
رویی
دیکشنری فارسی به عربی
انتهي
-
واژههای مشابه
-
گستاخ رویی
لغتنامه دهخدا
گستاخ رویی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) بی شرمی . بی حیایی : چو از بیطاقتی شوریده دل شداز آن گستاخ روییها خجل شد. نظامی .پس از یکچند چون بیداردل گشت از آن گستاخ روییها خجل گشت . نظامی .چو گستاخ رویی بر این داشته ست که در پرده پوشیده نگذاشته ست . نظامی .چو ...
-
گشاده رویی
لغتنامه دهخدا
گشاده رویی . [ گ ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) بشاشت . انبساط. طلاقت وجه . خوشرویی . تازه رویی : خورشید بدان گشاده رویی یک عطسه ٔ بزم اوست گویی .نظامی .
-
نیک رویی
لغتنامه دهخدا
نیک رویی . (حامص مرکب ) نیک رو بودن . رجوع به نیک رو شود.
-
سخت رویی
لغتنامه دهخدا
سخت رویی . [ س َ ] (حامص مرکب ) پررویی و سماجت . مقاومت . پایداری : چو پی سست وپوشیده شد استخوان دگر قصه ٔ سخت رویی مخوان . نظامی .نه زآن سرما نوازش گرم گشتش نه دل زآن سخت رویی نرم گشتش . نظامی .چه بایداینهمه اندیشه کردن نشاید سخت رویی پیشه کردن . نظ...
-
یک رویی
لغتنامه دهخدا
یک رویی . [ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) بی ریایی و بی ساختگی و یک جهتی و بی خلافی . (ناظم الاطباء). و رجوع به یک روی و یک رویه شود.
-
گستاخ رویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] gostāxruy(')i بیپروایی؛ بیشرمی.
-
گشاده رویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) gošāderuy(')i ۱. گشادهرو بودن.۲. [مجاز] خوشرویی.
-
dentition 1
دندانرویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] پیدایش و رویش دندانها
-
آبله رویی
لغتنامه دهخدا
آبله رویی .[ ب ِ ل َ / ل ِ ] (حامص مرکب ) صفت و چگونگی آبله رو.