کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رویت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رویت
/raviy[y]at/
معنی
۱. فکر کردن و تٲمل نمودن در کارها.
۲. تفکر؛ تٲمل؛ بررسی.
۳. [مقابلِ بدیهه] (ادبی) سرودن شعر با اندیشه و تٲمل.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
دید، دیدار، دیدن، مشاهده، نظر
برابر فارسی
دید، دیدن
دیکشنری
sight, sighting
-
جستوجوی دقیق
-
رویت
واژگان مترادف و متضاد
دید، دیدار، دیدن، مشاهده، نظر
-
رویت
فرهنگ واژههای سره
دید، دیدن
-
رویت
فرهنگ فارسی معین
(رَ یَّ) [ ع .رویة ] (اِ.) 1 - اندیشه در امور، فکر، تأمل . 2 - با تفکر و تأمل شعری گفتن . مق . بداهت .
-
رویت
لغتنامه دهخدا
رویت . [ رَ وی ی َ ] (ع اِ) رویة. عبارت از معرفت است بعد از فکر و تدبر زیاد و بالجمله معرفتی را که منشاء آن فکر و تأمل زیاد است رویت گویند. (از فرهنگ علوم عقلی سجادی از اسفار).
-
رویت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رویّة و روِیئَة، مؤنثِ رَویّ] [قدیمی] raviy[y]at ۱. فکر کردن و تٲمل نمودن در کارها.۲. تفکر؛ تٲمل؛ بررسی.۳. [مقابلِ بدیهه] (ادبی) سرودن شعر با اندیشه و تٲمل.
-
واژههای مشابه
-
رؤیت
لغتنامه دهخدا
رؤیت . [ رُءْ ی َ ] (ع اِمص ) رؤیة. دیدار. زنشت . (ناظم الاطباء). دیدار. دیدن . (یادداشت مؤلف ). دیدن به چشم و این متعدی به یک مفعول است . (آنندراج ). || بینش . مشاهده . (از ناظم الاطباء). بینش . دریافتن . (یادداشت مؤلف ). دانستن و این متعدی به د...
-
اهل رؤیت
لغتنامه دهخدا
اهل رؤیت . [ اَ ل ِ رُ ءْ ی َ ] (اِخ ) عموم فرقی که بدیدار حق تعالی در دنیا یا آخرت معتقد بوده اند. (خاندان نوبختی ص 251).
-
خوش رؤیت
لغتنامه دهخدا
خوش رؤیت . [خوَش ْ / خُش ْ رُءْ ی َ ] (ص مرکب ) خوش دیدار. آنکه دیدار او شگون دارد. مقابل بدرؤیت . مقابل نحس دیدار.
-
قابل رویت
دیکشنری فارسی به عربی
مريي
-
ریخت و رویت
فرهنگ گنجواژه
قیافه.
-
جستوجو در متن
-
visualisable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل رویت است
-
encounterable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل رویت است
-
رویه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رویَّة و روِیئَة، مؤنثِ رَوی] [قدیمی] raviy[y]e = رَویت