کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رؤیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ندید
لهجه و گویش تهرانی
بدون آگاهی،بدون رویت
-
دیدن
واژگان مترادف و متضاد
رویت، رمق، نظر، نگریستن
-
نظر کردن
واژگان مترادف و متضاد
دیدن، رویت، نگاه کردن
-
previewed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیش نمایش شده، پیش دید کردن، قبلا رویت کردن
-
inenarrable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انعطاف پذیر، غیر قابل حکایت، غیر قابل بیان، غیر قابل رویت
-
دیما
واژهنامه آزاد
در زبان لری به معنای پیداشدن رویت شدن است
-
مشاهده کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. دیدن، نگریستن، تماشا کردن ۲. رویت کردن
-
ملاحظه شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. رویت شدن، مشاهده شدن ۲. مورد بررسی قرارگرفتن
-
مريي
دیکشنری عربی به فارسی
پيدا , پديدار , مريي , نمايان , قابل رويت , ديده شدني
-
طلعت
واژگان مترادف و متضاد
۱. چهره، رخسار، رو، وجه ۲. رویت، دیدار ۳. برآمدن، دمیدن، طلوع کردن ۴. طلوع ۵. دیدن، رویت کردن
-
رایی
لغتنامه دهخدا
رایی . (ع ص ) اسم فاعل از «رأی »و «رؤیت ». ناظر. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بیننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به رأی و رؤیت شود.
-
نامرئی
لغتنامه دهخدا
نامرئی . [ م َ ] (ص مرکب ) نامشهود. لایری . غیرمرئی . ناپیدا. نادیده . || غیب . نادیدنی . رؤیت ناشدنی . رؤیت ناپذیر.- نامرئی شدن ؛ غیب شدن . غایب شدن .
-
ابصار
واژگان مترادف و متضاد
۱. دید، دیدن، رویت، نظر ۲. ادراک، فهم
-
نگاه
واژگان مترادف و متضاد
تماشا، توجه، دید، دیدار، رویت، عنایت، مشاهده، نظاره، نظر، نگرش
-
رؤیتی
لغتنامه دهخدا
رؤیتی . [ رُءْ ی َ ] (ص نسبی ) منسوب به رؤیت . دیداری .