کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روها
واژهنامه آزاد
نجات یافته
-
روها
واژهنامه آزاد
نجات یافته -ازاده
-
روها
واژهنامه آزاد
نام دختر
-
واژههای همآوا
-
روحا
فرهنگ نامها
(تلفظ: ruhā) (عربی ـ فارسی) (روح = جان ، نفس ، روان + الف (اسم ساز)) ، منسوب به جان و روان .
-
روح ا
لغتنامه دهخدا
روح ا. [ حُل ْ لاه ] (اِخ ) (قاضی ) قزوینی . عموی میرزا شرف جهان قاضی قزوین که این شخص شاید همان شرف قزوینی است . (الذریعه ذیل دیوان روح اﷲ). وی بسال 942 هَ .ق . درگذشت . این مطلع از اوست :مراست غرقه بخون چشم اشکبار از توبغیر خون دلم نیست در کنار از ...
-
روح ا
لغتنامه دهخدا
روح ا. [ حُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عبداﷲ قزوینی (متوفی بسال 541 هَ. ق ) او راست : شمس المنیر الاعظم فی اسماء البدر المسیر المعظم . (کشف الظنون چ استانبول ج 2 ستون 1062).
-
روح ا
لغتنامه دهخدا
روح ا. [ حُل ْ لاه ] (اِخ ) حضرت عیسی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). لقب عیسی پیغامبر. روح . رجوع به «عیسی » و «روح » در این لغت نامه شود : در اثر خوانده ام که روح اﷲشد بصحرا برون شبی ، ناگاه . سنایی .نه روح اﷲ در این دیر است چون شدچنین دجال فعل این دی...
-
روح ا
لغتنامه دهخدا
روح ا. [ حُل ْ لاه ] (اِخ ) خمینی . رجوع به خمینی شود.
-
روح ا
لغتنامه دهخدا
روح ا. [ حُل ْ لاه ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در 12هزارگزی جنوب شرقی مرزبانی و یک هزارگزی گندآباد. سکنه ٔ آن 45 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
روحا
لغتنامه دهخدا
روحا. (اِخ ) یا روها . نامی است که عربان به شهر اِدِس دادند و ارامنه آن را اوررا مینامیدند و بعقیده ٔ عربان قدیمیترین شهر آسیاست و اکنون این شهر را اورفا نامند. رجوع به تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2629 شود.
-
روحا
لغتنامه دهخدا
روحا. [ رَ ] (اِخ ) در منتهی الارب روحاء و در معجم البلدان روحا (مقصور) آمده است . دهی است از مضافات رحبه ٔ شام . (منتهی الارب ). از قرای رحبه است و مردم آن روحا (مقصور) تلفظ میکنند و منسوب بدان روحانی است . (از معجم البلدان ).
-
روحا
واژهنامه آزاد
نام دختر در ایران موارد استفاده شده بیشتر در مازندران و گلستان
-
روحا
واژهنامه آزاد
معنویت و روحانیت