کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رونویس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رونویس
/runevis/
معنی
۱. کسی که از روی نوشتهای نسخهبرداری میکند.
۲. (اسم) = رونوشت
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
copy
-
جستوجوی دقیق
-
رونویس
لغتنامه دهخدا
رونویس . [ ن ِ ] (اِ مرکب ) مُستَنسَخ . سواد. (یادداشت مؤلف ). نسخه . کپیه . سواد و با کردن و شدن مستعمل .- رونویس کردن ؛ نسخه برگرفتن . از روی نوشته ای نوشتن .|| (نف مرکب ) به جای کلمه ثبات پذیرفته شده است . (لغات فرهنگستان ). مُستَنسِخ .
-
رونویس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) runevis ۱. کسی که از روی نوشتهای نسخهبرداری میکند.۲. (اسم) = رونوشت
-
جستوجو در متن
-
transcribers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مترجمان، رونویس کننده، اوانویس
-
transcriber
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرستنده، رونویس کننده، اوانویس
-
transcribing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترجمه کردن، رونوشت برداشتن، رونویسی کردن، اوانویسی کردن، رونویس کردن، نقل کردن
-
copier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کپی کردن، رونویس کننده، مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
-
transcribe
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رونویسی کنید، رونوشت برداشتن، رونویسی کردن، اوانویسی کردن، رونویس کردن، نقل کردن
-
transcribed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رونویسی شده، رونوشت برداشتن، رونویسی کردن، اوانویسی کردن، رونویس کردن، نقل کردن
-
transcribes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرستاده می شود، رونوشت برداشتن، رونویسی کردن، اوانویسی کردن، رونویس کردن، نقل کردن
-
copiers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستگاه های کپی، رونویس کننده، مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
-
مستنسخ
لغتنامه دهخدا
مستنسخ . [ م ُ ت َ س ِ ] (ع ص ) استنساخ کننده . نسخه بردارنده . رونویس کننده . آنکه رونویس کند. آنکه نسخه بردارد. سوادبردار. || آنکه نسخ چیزی را طلب کند. (از اقرب الموارد). رجوع به استنساخ شود.
-
مستنسخ
لغتنامه دهخدا
مستنسخ . [ م ُ ت َ س َ ] (ع ص ) استنساخ شده . رونویس شده . کتابت شده از روی نوشته ای دیگر. رجوع به استنساخ شود.
-
نساخ
لغتنامه دهخدا
نساخ . [ ن ُس ْ سا ] (ع ص ، اِ) ج ِ ناسخ . نسخه نویسان که از کتاب یا نوشته ای رونویس کنند. رجوع به ناسخ شود. || نوعی از خط عربی . (ابن الندیم ، از یادداشت مؤلف ).
-
نسخه گرفتن
لغتنامه دهخدا
نسخه گرفتن . [ ن ُ خ َ / خ ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) نسخه برداشتن . استنساخ کردن . رونویس کردن . یادداشت برداشتن . || دستورالعمل دوا و مداوا از طبیب گرفتن .