کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رومال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رومال
/rumāl/
معنی
پارچهای که با آن دست و روی را پاک کنند؛ دستمال؛ روپاک.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رومال
فرهنگ فارسی معین
(ص فا. اِ.) پارچه ای که با آن روی و دست را پاک کنند؛ روپاک .
-
رومال
لغتنامه دهخدا
رومال . (اِ مرکب ) پارچه ای که بدان روی را پاک کنند. دستمال و ابزاری وبشگیر. (ناظم الاطباء). مندیل . دستمال . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). پارچه ای که بدان روی را از غبارو جز آن پاک کنند. (آنندراج ). دستمال . دستمال بزرگ :سری که در...
-
رومال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] rumāl پارچهای که با آن دست و روی را پاک کنند؛ دستمال؛ روپاک.
-
واژههای مشابه
-
قاب دستمال،رومال
لهجه و گویش تهرانی
پارچه خشک کردن ظرف،حوله
-
جستوجو در متن
-
روپاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] rupāk رومال؛ دستمال؛ دستار.
-
بشگیر
لغتنامه دهخدا
بشگیر. [ ب َ / ب ِ ] (اِ) هوله و دستارچه و رومال . (ناظم الاطباء). رومال و دست مال را گویند. (آنندراج ).
-
پدرزه
فرهنگ فارسی معین
(پَ دَ زَ) 1 - بهره ، بهر، پدمه ، حصه . 2 - هر چیز که در رومال و لنگی بسته شده باشد، طعامی که آن را در رومال و لنگی بندند و از جایی به جایی برند؛ زله ، پرزه .
-
منشف
فرهنگ فارسی معین
(مِ شَ) [ ع . ] (اِ.) دستمال ، رومال ؛ ج . مناشف .
-
ایزاری
لغتنامه دهخدا
ایزاری . (ص نسبی ، اِ) دستمال و رومال . (ناظم الاطباء).
-
بلون
لغتنامه دهخدا
بلون . [ ب َ ] (اِ) دستمال و رومال . || گلوبند. || تسبیح . || راه و طریق . (ناظم الاطباء).
-
نشاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نشافَة] naššāf تکهای پارچه که برای خشک کردن آب و رطوبت چیزی به کار ببرند؛ رومال؛ دستمال.
-
دستمال
واژگان مترادف و متضاد
۱. حوله، دزک، دستارچه، روپاک، رومال، مندیل ۲. اسیر، گرفتار، مقید
-
سپرش
لغتنامه دهخدا
سپرش . [ س ِ پ َ رِ ] (اِ) دامن و کنار. (ناظم الاطباء). دامنی . (آنندراج ). || رومال و دستمال و نقاب و حجاب . (ناظم الاطباء).