کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روضه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
روضه
/ro[w]ze/
معنی
۱. [مجاز] مطالب و اشعاری که در سوگواری و عزاداری بالای منبر میخوانند. Δ مٲخوذ از نام کتاب «روضةالشهدا» تٲلیف ملاحسین کاشفی، از علما و وعاظ دورۀ تیموریان که آن را در سال ۹۰۸ هجری قمری دربارۀ وقایع کربلا و شهادت حضرت امام حسین تٲلیف کرده.
٢. [مجاز] جلسهای که برای خواندن این سوگواری برگزار میشود: رفته بودم روضه.
٣. [قدیمی] باغ؛ گلستان؛ گلزار؛ سبزهزار؛ مرغزار.
۴. [قدیمی، مجاز] قبر بزرگان دینی.
۵. [قدیمی] بهشت.
〈 روضهٴ رضوان: [قدیمی] باغ بهشت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. باغ، بوستان، گلزار
۲. روضهخوانی، عزاداری
۳. قبر، گور، مزار
دیکشنری
homily
-
جستوجوی دقیق
-
روضه
واژگان مترادف و متضاد
۱. باغ، بوستان، گلزار ۲. روضهخوانی، عزاداری ۳. قبر، گور، مزار
-
روضه
فرهنگ فارسی معین
(رَ ض ) [ ع . روضة ] (اِ.) 1 - باغ ، گلزار. ج . ریاض ، روضات . 2 - مطالب و اشعاری که هنگام عزا و سوگواری بالای منبر می خوانند.
-
روضه
لغتنامه دهخدا
روضه . [ رَ ض / ض ِ ] (اِخ ) میان منبر و مقبره ٔ حضرت رسول (ص ) مکانی است که نام آنرا روضه گویند به استناد روایتی که از حضرت است . ناصرخسرو گوید : میان مقبره [ مقبره ٔ حضرت رسول ص ] و منبر هم حظیره ای است از سنگهای رخام کرده چون پیشگاهی و آنرا روضه گ...
-
روضه
لغتنامه دهخدا
روضه . [ رَ ض َ ] (اِخ ) نام رودخانه ای که در دهستان روضه چای بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه جاری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4). و رجوع به روضه چای شود.
-
روضه
لغتنامه دهخدا
روضه . [ رَ ض َ / ض ِ ] (ع اِ) نوحه سرایی بر مصائب اهل بیت رسول (ص ) به نثر. مأخوذ از روضةالشهداء تألیف ملاحسین واعظ کاشفی ،مقابل تعزیه که نوحه سرایی به نظم است . (از یادداشت مؤلف ). ذکر مصیبت حضرت حسین . ملاحسین کاشفی معاصر سلطان حسین بایقرا و ام...
-
روضه
لغتنامه دهخدا
روضه . [ رَض َ / ض ِ ] (اِخ ) میان نسق شامی و نسق یمانی از کواکب ثابته را روضه خوانند یعنی باغچه . (از التفهیم ).
-
روضه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: روضَة، جمع: ریاض و رَوضات] ro[w]ze ۱. [مجاز] مطالب و اشعاری که در سوگواری و عزاداری بالای منبر میخوانند. Δ مٲخوذ از نام کتاب «روضةالشهدا» تٲلیف ملاحسین کاشفی، از علما و وعاظ دورۀ تیموریان که آن را در سال ۹۰۸ هجری قمری دربارۀ وقای...
-
واژههای مشابه
-
روضة
لغتنامه دهخدا
روضة. [ رَ ض َ ] (ع اِ) روضه . مرغزار. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (دهار) (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 53) (ناظم الاطباء) : روضة ماء نهرها سلسال دوحة سجع طیرها موزون . سعدی (گلستان ).در بلاد عرب روضه های فراوان یافت شود. معروف شان آنها ه...
-
رَوْضَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
باغ و بستاني که حسن منظر و خوشبويي آن به نهايت رسيده باشد
-
کلان روضه
لغتنامه دهخدا
کلان روضه .[ ک َ رَ / رُو ض َ / ض ِ ] (اِخ ) کنایه از حضرت رسالت پناه محمدی صلوات اﷲ علیه وآله است . (برهان ). از القاب آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله است . (ناظم الاطباء).
-
روضه خوان
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا) [ ع - فا. ] (ص فا.) شخصی معمولاً در لباس روحانی که کارش خواندن روضه است .
-
روضه گاه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (اِمر.) 1 - باغ . 2 - بهشت .
-
روضه چای
لغتنامه دهخدا
روضه چای . [ رَ ض َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای ششگانه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان اُرومیّه واقع در قسمت باختری بخش . هوای آن کوهستانی و معتدل و مالاریایی است . این دهستان 29 آبادی و 5810 تن جمعیت دارد و مرکز آن قریه ٔ زینال لو است . آب آن از رودخانه ٔ رو...
-
روضه خوان
لغتنامه دهخدا
روضه خوان . [ رَ ض َ / ض ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) کنایه از کسی که در عاشورا روضةالشهدا بر سر منابر بخواند. (از آنندراج ). کسی که شغل و پیشه ٔ وی خواندن روضه باشد. (ناظم الاطباء). آنکه ذکر مصائب حضرت حسین و دیگر افراد خاندان رسول (ص ) کند به نثر، مقابل...