کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روشن درون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
clear data
دادۀ روشن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نسخهای از پیام یا داده که علاوهبر طرفهای مُجاز برای کاربران دیگر نیز مفهوم باشد
-
bright segment, twilight arch, crepuscular arch
روشنپاره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نواری با روشنایی ضعیف که در طول نیمتاب (twilight) صاف با ارتفاع خورشیدی 7- تا 18- درجه در بالای نقطۀ خورشیدی قابل رؤیت است
-
clarification 1
روشنسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] هرگونه ارتباط و تعامل فروشنده و خریدار کالا یا خدمات برای ابهامزدایی و توضیح جزئیات کار
-
روشن بین
فرهنگ فارسی معین
(رَ شَ)(ص فا.)1 - دانا. 2 - روشنفکر.
-
روشن بینی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - دانایی . 2 - روشنفکری .
-
روشن چراغ
فرهنگ فارسی معین
( ~. چِ) (اِمر.) نوایی است از موسیقی قدیم .
-
روشن فکر
فرهنگ فارسی معین
( ~. فِ) [ ع - فا. ] (ص مر.) 1 - دارای اندیشه های روشن . 2 - متجدد.
-
روشن قیاس
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فا - ع . ] (ص مر.) تیزفهم ، زیرک .
-
روشن گری
فرهنگ فارسی معین
( ~. گَ) (حامص .) رفع ابهام ، ایضاح .
-
سایه روشن
فرهنگ فارسی معین
( ~. رُ شَ) (اِمر.) 1 - تاریکی ، روشنی . 2 - فضایی که بخش هایی از آن تیره یا تاریک و بخش های دیگرش روشن است . 3 - خط ها و سایه هایی که برآمدگی ها و فرورفتگی های اشیاء و چگونگی تابش نور بر آن ها را در یک تصویر نشان دهد (نقاشی ). 4 - زمانی که روشنایی ر...
-
تاریک روشن
لغتنامه دهخدا
تاریک روشن . [ ری رَ / رُو ش َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) تاریک و روشن . صبحگاه که هنوز هوا تمام روشن نشده است . آن وقت از صبح که هوا گرگ و میش است . آن گاه صبح که هوا نه تاریک تاریک و نه روشن روشن است . زمانی از صبح که تاریکی و روشنایی بهم آمیخته بود. بی...
-
دل روشن
لغتنامه دهخدا
دل روشن . [ دِ رَ / رُو ش َ ] (ص مرکب ) روشن دل . روشن ضمیر.دل آگاه . (فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی ) : داند آن عقلی که او دل روشنیست در میان لیلی و من فرق نیست .مولوی .
-
روز روشن
لغتنامه دهخدا
روز روشن . [ زِ رَ / رُو ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه است از روز خوش . (از آنندراج ).
-
روشن قباذوا
لغتنامه دهخدا
روشن قباذوا. [ رَ ش َ ق ُ ] (اِخ ) شهرکی میان خانقین و حربیه . رجوع به معجم الادباء چ مارگلیوث ج 2 ص 55 شود.
-
روشن قیاس
لغتنامه دهخدا
روشن قیاس . [ رَ / رُو ش َ ق َ ] (ص مرکب ) روشن رای . کنایه از کسی که فکر صحیح و تدبیر صائب داشته باشد. (آنندراج ). کنایه از صاحب فراست . (انجمن آرا) (از برهان ). زیرک و تیزفهم و بافراست . (ناظم الاطباء) : نکوسیرتش دید و روشن قیاس سخن سنج و مقدار مرد...