کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روشنایی کم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
روشنایی شمع
دیکشنری فارسی به عربی
ضوء الشموع
-
light adaptation
سازگاری با روشنایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] سازگاری چشم با رؤیت در نور آفتاب یا نور درخشان از راه کاهش تراکم رنگیزهای حساس به نور در چشم
-
با روشنایی ضعیف تابیدن
دیکشنری فارسی به عربی
وميض
-
شبیه روشنایی نلون
دیکشنری فارسی به عربی
نيون
-
چراغهای روشنایی قدیم
واژهنامه آزاد
چراغ میشی، چراغ موشی، گردسوز، لم پا، فانوس، چراغ توری.
-
روشنایی خیره کننده و نامنظم
دیکشنری فارسی به عربی
شعلة ضويية
-
جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده و وسیله انتقال روشنایی و گرما میشود
دیکشنری فارسی به عربی
اثير
-
جستوجو در متن
-
سوسو زدن
لغتنامه دهخدا
سوسو زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) کم کم روشنی دادن . چراغی کم نور گاه روشن و گاه خاموش بچشم آمدن . با نور ضعیف نمودن . کمی روشنایی دادن . (یادداشت بخط مؤلف ): چراغی از دور سوسو میزد.
-
glimmers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چشمک زدن، روشنایی ضعیف، نور کم، درک اندک، با روشنایی ضعیف تابیدن، سوسو زدن، کور کوری کردن
-
سوسو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) susu ۱. روشنایی اندک که در شب از دور به نظر آید.۲. روشنایی کم که از چراغ به چشم بخورد.〈 سوسو زدن: (مصدر لازم) [عامیانه] روشنایی دادن چراغ کمنور.
-
کم سو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹کمسوی› [عامیانه] kamsu ۱. کمنور؛ کمروشنایی.۲. ویژگی چشمی که دیدش ضعیف است: چشمهای مادربزرگم کمسو بود.
-
کورسو
لغتنامه دهخدا
کورسو. (اِ مرکب ) در تداول عامه ، نور اندک . روشنایی کم .(فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به «کور» و «سو» شود.
-
دیافراگم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: diaphragme] diyāfrāgm ۱. (زیستشناسی) پرده عضلانی که حفرۀ شکم را از قفسۀ سینه جدا میکند.۲. (عکاسی) سوراخ جلو دوربین عکاسی که اگر میزان روشنایی برای عکس گرفتن زیاد باشد آن را تنگتر میکنند و زمانی که روشنایی کم باشد سوراخ دیافراگم ر...
-
peeps
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تپش، نگاه زیر چشمی، روزنه، نگاه دزدکی، نیش افتاب، روشنایی کم، جیک جیک، کمی، جوانه زدن، اشکار شدن، جیر جیر کردن، جیک زدن، از سوراخ نگاه کردن، با چشم نیم باز نگاه کردن
-
peep
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نگاه کردن، نگاه زیر چشمی، روزنه، نگاه دزدکی، نیش افتاب، روشنایی کم، جیک جیک، کمی، جوانه زدن، اشکار شدن، جیر جیر کردن، جیک زدن، از سوراخ نگاه کردن، با چشم نیم باز نگاه کردن