کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روسي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
روسي
معنی
روسي , زبان روسي , اهل روسيه
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
روسي
دیکشنری عربی به فارسی
روسي , زبان روسي , اهل روسيه
-
واژههای مشابه
-
روسی
لغتنامه دهخدا
روسی . (اِخ ) نام پهلوانی تورانی . (برهان قاطع) (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ شاهنامه ).
-
روسی
لغتنامه دهخدا
روسی . (ص نسبی ، اِ) منسوب بقوم روس . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به روس شود. || زبان مردم روسیه . (فرهنگ فارسی معین ). زبان روسی یکی از زبانهای هندواروپایی و از شعب زبانهای اسلاوی است و زبان رسمی ملل اتحاد جماهیر شوروی میباشد خط روسی از خط کیریلی ناشی...
-
روسی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به روس، کشوری در شمال آسیا و شرق اروپا) rusi ۱. مربوط به روسیه.۲. از مردم روسیه: دانشمندان روسی.۳. تهیهشده در روسیه: خودروهای روسی.۴. زبانی از شاخۀ زبانهای بالتوـ اسلاوی که در روسیه بدان تکلم میکنند.
-
روسی
دیکشنری فارسی به عربی
روسي
-
Russian service
پذیرایی روسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] شیوهای از پذیرایی در ضیافتها که در آن پیشخدمت غذا، بهویژه انواع خوراکهای گوشتی، را بر روی میز کمکی برش میدهد و بهسرعت و بیآنکه سرد شود در ظرف مهمانان میگذارد
-
زبان روسی
دیکشنری فارسی به عربی
روسي
-
عرق روسی
دیکشنری فارسی به عربی
فودکا
-
Acipenser gueldenstaedtii
تاسماهی روسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ تاسماهیان و راستۀ تاسماهیسانان و بالاراستۀ بالهشعاعیداران با رنگ پشت خاکستری زیتونی و پهلوهای روشنتر و شکم سفید
-
جستوجو در متن
-
russian
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روسی، زبان روسی، اهل روسیه
-
شاپکا
لغتنامه دهخدا
شاپکا. (روسی ، اِ) روسی شاپکا. نوعی کلاه مردم روس .
-
russifying
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زنگ زده، روسی شدن، دارای عقاید و تمایلات روسی کردن
-
russified
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روغنی، روسی شدن، دارای عقاید و تمایلات روسی کردن