کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روستازاده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
روستازاده
/rustāzāde/
معنی
کسی که در ده به دنیا آمده و همان جا زندگی میکند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
روستازاده
لغتنامه دهخدا
روستازاده . [ دَ / دِ ] (ص مرکب ) دهقان زاده . (آنندراج ) (فرهنگ شعوری ). کسی که در روستا زاده شده باشد. (از فرهنگ شعوری ) : روستازادگان دانشمندبوزیری ّ پادشا رفتند.سعدی .
-
روستازاده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) rustāzāde کسی که در ده به دنیا آمده و همان جا زندگی میکند.
-
جستوجو در متن
-
پِسْکِلُوُتیْ
لهجه و گویش گنابادی
peskeloti در گویش گنابادی یعنی روستاهایی که در بیابان ساخته شده ، روستایی ، دهاتی ، روستازاده
-
بِراْکوْهیْ
لهجه و گویش گنابادی
berakohi در گویش گنابادی یعنی روستایی ، روستازاده ، پشت کوهی ، دهاتی
-
رستار
لغتنامه دهخدا
رستار. [ رُ ] (اِ) دهقان و روستازاده و دهاتی و روستایی . (ناظم الاطباء). به معنی روستا است . (از شعوری ج 2 ص 23). و ظاهراً مصحف خوانی روستا باشد.
-
زاده
لغتنامه دهخدا
زاده . [ دَ / دِ ] (ن مف / نف ، اِ) بمعنی زاد است که فرزند و زائیده شده و زائیده باشد . (برهان ) (آنندراج ). فرزند. (شرفنامه ٔ منیری ) : چه گوئید گفتا که : آزاده ای بسختی همی پرورد زاده ای . دقیقی .بزرگان شدند ایمن از خواسته زن و زاده و گنج آراسته . ...
-
دهقان
لغتنامه دهخدا
دهقان . [ دِ ] (معرب ، ص ، اِ) معرب و مأخوذ از دهگان فارسی (ده + گان ، پسوند نسبت ) منسوب به ده ، و آن در قدیم به ایرانی اصیل صاحب ملک و زمین اعم از ده نشین و شهرنشین اطلاق می شده است . تخته قاپو. مردم حضری . مقابل تازی و بری که بادیه نشین باشد. مقا...