کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روز بخش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
روز جک
لغتنامه دهخدا
روز جک . [ زِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز پانزدهم شعبان که روز برات باشد. شب آن روز را نیز شب جک و شب برات گویند. (از برهان قاطع) (از آنندراج ) (از فرهنگ نظام ). رجوع به جک و برات و «روز برات » شود.
-
روز جوانی
لغتنامه دهخدا
روز جوانی . [ زِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روزگار و ایام جوانی : دریغ روز جوانی و عهد برنایی نشاط کودکی و عیش خویشتن رایی .سعدی .
-
روز چک
لغتنامه دهخدا
روز چک . [ زِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به «روز جک » و چک و جک شود.
-
روز حساب
لغتنامه دهخدا
روز حساب . [ زِ ح ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز قیامت که بحساب اعمال رسند : دانم که نیست جز که بسوی تو ای خداروز حساب و حشر مفر و وزر مرا.ناصرخسرو.
-
روز حسیب
لغتنامه دهخدا
روز حسیب . [ زِ ح ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز حساب . روز قیامت : ای صنم گر من بمیرم ناچشیده زان لبان دادگر از تو بخواهد داد من روز حسیب . سعدی .بقدرت نگهدار بالا و شیب خداوند دیوان و روز حسیب .سعدی .
-
روز حشر
لغتنامه دهخدا
روز حشر. [ زِ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز قیامت . روز رستاخیز : هرچه بر الفاظ خلق مدحت رفته ست یا برود تا بروز حشر تو آنی . رودکی .بروز حشر که فعل بدان و نیکان راجزا دهند بمکیال نیک و بد پیمای ... سعدی .سر ز مستی برنگیرد تا بصبح روز حشرهرکه چو...
-
روز خداوند
لغتنامه دهخدا
روز خداوند. [ زِ خ ُ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سبت مسیحیان است و از این رو بدین نام خوانده شد که تمیزی میان آن و یوم الشمس بت پرستان باشد. اعراب یوم الاحد و یهودیان یوم السبت خوانند. این روزدر میان رسولان و مسیحیان قدیم اهمیت و امتیاز مخصوصی داشت...
-
روز خوش
لغتنامه دهخدا
روز خوش . [ زِ خوَش / خُش ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از ایام جوانی است . (برهان قاطع). جوانی و ایام صحت . (انجمن آرا) (آنندراج ).
-
روز داد
لغتنامه دهخدا
روز داد. [ زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از روز قیامت : ز گوش پنبه برون آر و داد خلق بده و گر تو می ندهی داد روز دادی هست .سعدی .
-
روز داوری
لغتنامه دهخدا
روز داوری . [ زِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز قیامت . روز شمار. یوم الحساب : گوییا باور نمیدارند روز داوری کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند.حافظ.
-
روز درنگ
لغتنامه دهخدا
روز درنگ . [ زِ دِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از روزقیامت است . (برهان قاطع) (از آنندراج ) : کجا دیزه ٔ تو چمد روز جنگ شتاب اندر آرد بروزدرنگ .فردوسی .
-
روز دگر
لغتنامه دهخدا
روز دگر. [ زِ دِ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) روز قیامت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به روز دیگر شود.
-
روز دیگر
لغتنامه دهخدا
روز دیگر. [ زِ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) روز دگر. فردا : روز دیگر ملک بعذر قدومش رفته بود عابد از جای برجست .(گلستان ). || روز قیامت . (از آنندراج ).
-
روز رستاخیز
لغتنامه دهخدا
روز رستاخیز. [ زِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روزقیامت . روز حساب . روز شمار. رجوع به رستاخیز شود.
-
روز رستخیز
لغتنامه دهخدا
روز رستخیز. [ زِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز قیامت . (ناظم الاطباء). رجوع به روز رستاخیز و رستاخیز شود : حربه را چون بحرب تیز کندروز را روز رستخیز کند.نظامی .