کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روزۀ آبمیوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
روزه دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ruzedār کسی که روزه گرفته؛ روزهگیر؛ صائم.
-
روزه گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
صوم
-
روزه گرفتن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: ruǰa begiri طاری: röǰa gat(mun) طامه ای: ruǰa gitan طرقی: röǰa geratmun کشه ای: röǰa gatmun نطنزی: ruǰa geretan
-
خوش روزه
لهجه و گویش تهرانی
در مقام قبولی طاعات گفته میشود
-
روزه جهودی
لهجه و گویش تهرانی
روزه سه روز یهودیان
-
خوشا روزَه
لهجه و گویش بختیاری
xošâ ruza نام گیاه معطر و خودرو که پودر شده آن راروى دوغ ریزند.
-
عاریت شش روزه
لغتنامه دهخدا
عاریت شش روزه . [ ی َ ت ِ ش ِ زَ / زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان و زمین و هر چه در اوست . (انجمن آرای ناصری ).
-
عیش ده روزه
لغتنامه دهخدا
عیش ده روزه . [ ع َ / ع ِ ش ِ دَه ْ زَ / زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عمر کوتاه . زندگی و حیات اندک . (ناظم الاطباء). کنایه از حیات اندک دنیا است . (انجمن آرا) (از آنندراج ).
-
excursion
گشت یکروزه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] سفر تفریحی که مدت آن کمتر از بیستوچهار ساعت باشد متـ . تفرج
-
shore excursion
گشت یکروزۀ ساحلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] گشت یکروزۀ برنامهریزیشده در حین گشتهای دریایی
-
عبرت شش روزه
لغتنامه دهخدا
عبرت شش روزه . [ ع ِ رَ ت ِ ش ِ زَ / زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )کنایه از آسمان و زمین و آنچه در مابین آسمان و زمین و روی زمین است از مخلوقات . || کنایه است از آنچه در میان آوریم و از ما بفعل آید. || کنایه به آنچه از حوادث بفعل می آید. (برهان ).
-
three-day event, eventing
سوارکاری سهروزه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] مسابقۀ سوارکاری در سه روز پیاپی که هر روز آن به یک رشته اختصاص دارد متـ . سهروزه
-
same-day visitor
بازدیدکنندۀ یکروزه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] بازدیدکنندهای که شب در محل بازدید اقامت نمیکند
-
five-day forecast
پیشبینی پنجروزه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] پیشبینی وضع هوای پنج روز آینده
-
thirty-day forecast
پیشبینی سیروزه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] پیشبینی وضع هوای سی روز آینده