کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روزگذار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روزگذار
لغتنامه دهخدا
روزگذار. [ گ ُ ] (ن مف مرکب ،اِ مرکب ) بقدر احتیاج روز. باندازه ٔ کفاف یک روز. (ناظم الاطباء). مایه ٔ معاش که بیک روز وفا کند. (آنندراج ). قوت روزانه . مخارج قلیل روزانه . کافی برای یک روز. روزمره . قوت روزگذار. اقل ّ مایُقنَع. بخور و نمیر. (از یاددا...
-
واژههای مشابه
-
خوش روزگذار
لغتنامه دهخدا
خوش روزگذار. [ خوَش ْ / خُش ْ گ ُ ] (نف مرکب ) مرفه الحال . راحت . با عیش . با زندگی خوش .
-
جستوجو در متن
-
غثة
لغتنامه دهخدا
غثة. [ غ ُث ْ ث َ ] (ع اِ) قوت روزگذار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). البلغة من العیش . (اقرب الموارد).
-
غف
لغتنامه دهخدا
غف . [ غ ُف ف ] (ع اِ) قوت روزگذار. (ناظم الاطباء) در فرهنگها به این معنی غُفَّة آمده است . رجوع به غُفَّة شود.
-
قشیف
لغتنامه دهخدا
قشیف . [ ق َ ] (ع ص ) مرد شکیبا بر قوت روزگذار و بر خرقه ٔ کهنه ٔ چرکن . (منتهی الارب ).
-
علثة
لغتنامه دهخدا
علثة. [ ع ُ ث َ ] (ع اِ) قوت روزگذار. قوت لایموت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بخورنمیر. || چیز کم . (ناظم الاطباء).
-
قتر
لغتنامه دهخدا
قتر. [ ق َ ] (ع اِ) قدر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رمقی از زندگی . (از اقرب الموارد). قوت روزگذار. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
عضو
لغتنامه دهخدا
عضو. [ ع ُ ض ُوو ] (ع مص ) با لباس و نیکوحال و خوش روزگذار بودن . (منتهی الارب ). بودن شخص ، پوشیده لباس و طعام دار وبه اندازه ٔ کفایت دارنده و آن را کمال رفاهیت است و«عاضی » از این لغت مشتق باشد. (از اقرب الموارد).
-
کفیة
لغتنامه دهخدا
کفیة. [ ک ُ ی َ ] (ع اِ) روزگذار از قوت .(منتهی الارب ). قوت روزگذرا. (ناظم الاطباء). قوت . (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) ج ، کفی [ ک ُ فا ] .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
غفة
لغتنامه دهخدا
غفة. [ غ ُف ْ ف َ ] (ع اِ) قوت روزگذار. آنقدر از علوفه و جز آن که بدان زیست توان کرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). البلغة من العیش . کقوله : «و غفة من قوام العیش تکتفینی ». (اقرب الموارد). || موش ، بدان جهت که قوت روزگذار گربه است . (منتهی الارب ) (اقر...
-
اغتفاف
لغتنامه دهخدا
اغتفاف .[ اِ ت ِ ] (ع مص ) رسانیدن ستور علف روزگذار را به بهاران . (ناظم الاطباء). رسیدن ستور علف روزگذار را به بهاران . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رسیدن ستور بعلف بهار به اندازه ٔ گذران روز یا کمی فربه شدن . کقوله : «و کنا اذا ما اغتفت الخیل غفة». (...
-
بادروز
لغتنامه دهخدا
بادروز. (اِ مرکب ) بادروزه . روزگذار از طعام : کسی را نبد بادروز نبردهمی اسب جنگی بکشت و بخورد. فردوسی .رجوع به بادروزه ، و شعوری ج 1 ورق 164 شود. || تحفه و هدیه و بخشش . || گیاهی خوشبو که ریحان نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به بادروزه شود.
-
بخور و نمیر
لغتنامه دهخدا
بخور و نمیر. [ب ِ / ب ُ خوَ رُ / خُرُ ن َ ] (ص مرکب ) مقداری از غذا که فقط برای ادامه ٔ زندگی کفایت کند. (فرهنگ فارسی معین ). رزق و روزی بسیار قلیل . قوت لایموت . قوت روزگذار: اقل مایقنع از خور.- روزی بخور و نمیر ؛ یک نان بخور و نمیری بکارگرها می دهن...