کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روزه دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
روزه دار
/ruzedār/
معنی
کسی که روزه گرفته؛ روزهگیر؛ صائم.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
روزه دار
لغتنامه دهخدا
روزه دار. [ زَ / زِ] (نف مرکب ) صائم . (منتهی الارب ) (فرهنگ فارسی معین ). آنکه روزه گرفته . (فرهنگ فارسی معین ) : بفر علم و دانش روزه دار است همان بی طاعتی بسیارخواری .ناصرخسرو.عاریت برده ز کام روزه داران بوی مشک در لب خم کرده زخم ضیمران انگیخته . خ...
-
روزه دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ruzedār کسی که روزه گرفته؛ روزهگیر؛ صائم.
-
واژههای مشابه
-
نیم روزه
لغتنامه دهخدا
نیم روزه . [ زَ / زِ ] (ص نسبی ) منسوب به نصف روز. || نصف روزی . (ناظم الاطباء). کارگر که نیمی از روز کار کند. || (ق مرکب ) در نیمی از روز. در نصف روز: نیم روزه ، کار را تمام کردم .
-
نیمه روزه
لغتنامه دهخدا
نیمه روزه . [ م َ / م ِ زَ / زِ ] (ص نسبی ) نصف روزه . کارگری که یک نیمه از روز کارکند. نیمه روزی .
-
هفت روزه
لغتنامه دهخدا
هفت روزه . [هََ زَ / زِ ] (ص نسبی ) آنچه هفت روز مانده باشد.
-
همه روزه
لغتنامه دهخدا
همه روزه . [ هََ م َ / م ِ زَ / زِ ] (ص نسبی )آنچه در همه ٔ روزها باشد یا انجام پذیرد و مکرر باشد. || (ق مرکب ) به تکرار. پیوسته . همیشه .
-
یک روزه
لغتنامه دهخدا
یک روزه . [ ی َ / ی ِ زَ / زِ ] (ص نسبی ) منسوب به یک روز. (ناظم الاطباء). || برای مدت یک روز. (یادداشت مؤلف ) : گر بریزی بحر را در کوزه ای چند گنجد قسمت یک روزه ای . مولوی . || به مدت یک روز : دو دیده پر از آب کاوس شاه همی بود یک روزه با او به راه ...
-
سهروزه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ← سوارکاری سهروزه
-
juice fast
روزۀ آبمیوه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] رژیم غذایی بسیار کوتاهمدت و عموماً یک تا سهروزهای که در طول آن فرد با هدف حذف فلزات سنگین یا دیگر مواد سمی از بدن، فقط آبمیوه و آب سبزی مینوشد متـ . آبمیوهدرمانی juice therapy
-
باد روزه
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (ق .) هر روزه .
-
روزه خوار
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا) (ص فا.) آن که در ماه رمضان روزه نگیرد.
-
ماه روزه
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (اِمر.) حساب سال و ماه و روز، تاریخ .
-
روزه ٔ گنجشکی
لغتنامه دهخدا
روزه ٔ گنجشکی . [ زَ / زِ ی ِ گ ُ ج ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) روزه ای که تا نیمه ٔ روز می گیرند.
-
روزه ٔ مریم
لغتنامه دهخدا
روزه ٔ مریم . [ زَ / زِ ی ِ م َ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خاموشی و سکوت است . (از برهان قاطع) (از انجمن آرا) (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). اشاره به روز صمت مریم . در قرآن 24/19 خطاب به مریم آمده : «فقولی انی نذرت للرحمن صوماً فلن اکل...