کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روزبروز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روزبروز
لغتنامه دهخدا
روزبروز. [ ب ِ ] (ق مرکب ) همه روز. (ناظم الاطباء). چند روز متوالی و از پی هم . یوماً فیوماً. (ناظم الاطباء). همیشه : گل برچنند روز بروز از درخت گل زین گلبنان هنوز مگر گل نچیده اند!سعدی .
-
روزبروز
دیکشنری فارسی به عربی
يوميا
-
جستوجو در متن
-
يوميا
دیکشنری عربی به فارسی
روزانه , روزبروز , روزنامه يوميه , بطور يوميه
-
روزاروز
لغتنامه دهخدا
روزاروز. (ق مرکب ) روزبروز: المیاومه ؛ چیزی بروزاروز فرادادن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
daily
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روزانه، روزنامه یومیه، یومیه، روزبروز، بطور یومیه، خرجی
-
خرده خر
لغتنامه دهخدا
خرده خر. [ خ ُ دَ / دِ خ َ ] (نف مرکب ) آنکه آذوقه ٔ خانه روزبروز خرد نه یکجا برای ماهی یا سالی . مقابل عمده خر. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
بروز
لغتنامه دهخدا
بروز. [ ب ِ ] (ق مرکب ) (از: ب + روز) در روز. (ناظم الاطباء). روزهنگام .- بروز آوردن ؛ شب را صبح کردن . از شب برآمدن .- روزبروز ؛ از روزی به روزی . هرروزه . (ناظم الاطباء). و رجوع به روز شود.
-
قبان
لغتنامه دهخدا
قبان . [ ] (اِخ ) از امرای لشکر مغول است . امیر ارغون پس از فراگرفتن خط ایغوری در کودکی بحضور قاآن رفت و قاآن را روزبروز نظر تربیت بدو بیشتر می افتاد درهمان کودکی او را با قبان بهم به ختای فرستاد و یکچندی آنجا بود. (جهانگشای جوینی چ لیدن ج 2 ص 242).
-
بالکل
لغتنامه دهخدا
بالکل . [ بِل ْ ک ُل ل ] (ع ق مرکب ) (از: ب + ال + کل ) تماماً. سراسر. یکسره . همگی . (فرهنگ رازی ). از همه جهت . بطور کلی . (ناظم الاطباء) : روزبروز آن آب کمتر میشود و هوا میگردد تا آنگاه که بالکل خشک شود. (رساله ٔ کائنات جو ابوحاتم اسفزاری ). و رجو...
-
روزروز
لغتنامه دهخدا
روزروز. (ق مرکب ) روزبروز. (ناظم الاطباء). همه روز. یوماً فیوماً. (ناظم الاطباء). هرروز : گلی کان همی تازه شد روزروزکنون هرزمان می فروپژمرد. ناصرخسرو.هرکه بچه ٔ مار بد را پروراند روزروززود بر جان عزیز خویش اژدرها کند. ناصرخسرو.رفتنت سوی شهر اجل هست ر...
-
خاتون
لغتنامه دهخدا
خاتون . (اِخ ) (مدرسه ٔ... مهد عراق ) نام مدرسه ای در نیشابور بوده است . محمد قزوینی در تعلیقات لباب الالباب (چ لیدن ج 1 ص 296) می نویسد: ابوالحسن علی بن زیدبن محمد الاوسی انصاری در تاریخ بیهق در ترجمه ٔ حال ابوالفضل بیهقی می گوید: «و ازتصانیف او تار...
-
عرن
لغتنامه دهخدا
عرن . [ ع َ ] (اِ) چیزی است در پهلوی دست و پای اسب نزدیک به زانو بمانند چرم می شود و روزبروز بلندتر می گردد. و عرب آن را اعظم السبق می گوید. بخور آن تب ربع را نافع است . (از برهان ).اسم عربی زوایدی است که در حوالی سم و زانوی اسب و شتر باشد. در مزاج و...
-
گرگوز
لغتنامه دهخدا
گرگوز. [ ] (اِخ ) یکی از امرای جنتمور است و جنتمور حدود سال 633 هَ . ق . وی را برای عرض گزارش حوزه ٔ حکومتی خود نزد اوکتای قاآن فرستاد و بهأالدین جوینی صاحب دیوان را همراه او کرد... گرگوز اصلاً اویغور و یکی از دبیران جوجی بوده که بمناسبت اطلاع بر خط...
-
رضوانده
لغتنامه دهخدا
رضوانده . [ رِض ْ دِه ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان گیل دولاب بخش رضوانده شهرستان طوالش . در سازمان کشور مرکزبخش است ولی مرکز بخش فعلاً در قریه ٔ پونل واقع است .مختصات جغرافیایی آن به شرح زیر است : طول 49 درجه و8 دقیقه و 30 ثانیه ، عرض 37 درجه و 32 دقیقه ...