کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روزافکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
روزافکن
/ruz[']afkan/
معنی
تبی که یک روز در میان بروز میکند؛ تب غب.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
روزافکن
لغتنامه دهخدا
روزافکن . [ اَ ک َ ] (نف مرکب ،اِ مرکب ) تب یک روز در میان را گویند، یعنی تبی که یک روز آید و یک روز نیاید. (از برهان قاطع) (از آنندراج ) (از فرهنگ شعوری ) (از ناظم الاطباء). آن تب را بعربی غِب ّ خوانند. (از برهان قاطع) (از آنندراج ).
-
روزافکن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) [قدیمی] ruz[']afkan تبی که یک روز در میان بروز میکند؛ تب غب.
-
جستوجو در متن
-
روزفکن
لغتنامه دهخدا
روزفکن . [ ف ِ ک َ ] (نف مرکب ) روزافکن . روزفکننده . || (اِمرکب ) تب یک روز در میان . و رجوع به روزافکن شود.
-
افکن
لغتنامه دهخدا
افکن .[ اَ ک َ ] (نف مرخم ) آنکه بیفکند و بیندازد. (ناظم الاطباء). مخفف افکننده . این کلمه با کلمات دیگر ترکیب شود و صفت مرکب سازد چون : ببرافکن ، پلنگ افکن ، پی افکن ، بازافکن ، پرتوافکن ، بارافکن ، پرافکن ، دودافکن ، روزافکن ، زیرافکن ، اسب افکن ، ...
-
روز
لغتنامه دهخدا
روز. (اِ) در پهلوی رُچ ، پارسی باستان رئوچه ، اوستا رئوچه ، هندی باستان رچیش ، ارمنی لئیز کردی روژ ، افغانی ورَج بلوچی رُچ و رُش ، وخی رئوج ، گیلگی روز ، فریزندی و یرنی و نطنزی رو ، سمنانی رو و روژ ، سنگسری روژ سرخه یی روز لاسگردی روز و رو شهمیرزادی ...