کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روده دراوردن از پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
روده ٔ کوچک
لغتنامه دهخدا
روده ٔ کوچک . [ دَ / دِ ی ِ چ َ / چ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به روده شود.
-
روده ٔ کور
لغتنامه دهخدا
روده ٔ کور. [ دَ / دِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) معاء اعور .(لغات فرهنگستان ). رجوع به روده و معاء اعور شود.
-
روده بند
لغتنامه دهخدا
روده بند. [ دَ / دِ ب َ ] (اِ مرکب ) ماساری قا. (لغات فرهنگستان ). حاویه . رجوع به ماساری قا و روده شود.
-
روده بین
لغتنامه دهخدا
روده بین . [ دَ / دِ ] (نف مرکب ) فالگو. فالگیر. (ناظم الاطباء).
-
روده درازی
لغتنامه دهخدا
روده درازی . [ دَ / دِ دِ ] (حامص مرکب ) پرگویی . پرحرفی . درازنفسی . پرچانگی . اطاله ٔ کلام . کثرت سخن . رجوع به روده دراز و روده درازی کردن شود.
-
روده کرده
لغتنامه دهخدا
روده کرده . [ دَ / دِک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) اورودکرده . سمیطنموده . (ناظم الاطباء). رجوع به روده و روده کردن و سمیط شود.
-
نرم روده
لغتنامه دهخدا
نرم روده . [ ن َ دَ / دِ ](اِ مرکب ) وتری که آواز بم دهد. (یادداشت مؤلف ).
-
چرب روده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čarbrude تکۀ پاککرده رودۀ گوسفند که با گوشت و چربی پر کرده و پخته باشند؛ جگرآکند؛ چرغند؛ چربرود.
-
راست روده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) rāstrude قسمت آخر رودۀ بزرگ که به مقعد ختم میشود؛ رودۀ راست؛ رودۀ مستقیم.
-
روده دراز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] rudederāz کسی که بسیار حرف میزند؛ پرحرف؛ پرگو.
-
روده درازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عامیانه، مجاز] rudederāzi پرحرفی؛ پرگویی.
-
روده شو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹رودهشوی› (پزشکی) rudešu وسیلهای با لولۀ لاستیکی برای شستشوی معده.
-
روده پای
دیکشنری فارسی به عربی
اخطبوط
-
راست روده
دیکشنری فارسی به عربی
مستقيم
-
روده ای
دیکشنری فارسی به عربی
معوي