کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رودجامگان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رودجامگان
لغتنامه دهخدا
رودجامگان . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) ج ِ رودجامه . آلات موسیقی ذوات الاوتار. سازهای زهی . رجوع به رودجامه و رود شود.
-
جستوجو در متن
-
ذوالاوتار
لغتنامه دهخدا
ذوالاوتار. [ ذُل ْ اَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) خداوند زه ها. صاحب وترها. || هر یک از آلات موسیقی که زه دارند. رودجامه . ج ، ذووالأوتار. رودجامگان .
-
پائین دسته
لغتنامه دهخدا
پائین دسته . [ ن ِ دَ ت َ / ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ثلث اخیر رودجامگان (ذوات الاوتار) بالای نیم کاسه یا کاسه .
-
رودجامه
لغتنامه دهخدا
رودجامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) آلت موسیقی که زه دارد. ذات الاوتار. ساز زهی : طنبور؛ نوعی از رودجامه ها. (صراح ). طنبور؛ نوعی از رودجامه هاست . عازف ؛ چغانه که یکی از رودجامه هاست . (منتهی الارب ). رجوع به رودجامگان و رود شود. || عود. وَنَج . (منت...
-
ذوات الاوتار
لغتنامه دهخدا
ذوات الاوتار. [ ذَ تُل ْ اَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) زه وَران . زه داران . رودجامگان . آن آلات از موسیقی که در آن زه بود و زه اعم ّ است از سیم و زه بمعنی الأخص یعنی وتر. مقابل ذوات النفخ . و آنها قسمی از آلات مُهتزّه باشند مانند عود، چنگ . نزهت . قان...
-
مشط
لغتنامه دهخدا
مشط. [م ُ ] (اِ) خرک در اصطلاح موسیقی ، تکیه گاه زه ها و وترها و یا سیمهاست . قسمت سفلای آلات ذوات الاوتار و رودجامگان که بر کاسه قرار دارد، مقابل انف که در بالاست . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). خرک . (فرهنگ فارسی معین ): مشط عود؛ شبیه باشد به مسطره ...
-
ذوی الاوتار
لغتنامه دهخدا
ذوی الاوتار. [ ذَ وِل ْ اَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) خداوندان زه . وترداران . رودجامگان .آلات موسیقی که زه کشیده دارند: و در برهان قاطع ذیل «جفت ساز» آمده است : نوعی از فنون و هنرهای سازندگی و صفتی از صفات ساز ذوی الاوتار است و آن سه نوع میباشد جفت ساز...
-
انف
لغتنامه دهخدا
انف . [ اَ ] (ع اِ) بینی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن جرجانی ) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ). منخر. (از اقرب الموارد). معطس . دماغ . (یادداشت مؤلف ). ج ، آناف ، اُنوف ، آنُف (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (...
-
بینی
لغتنامه دهخدا
بینی . (اِ) ترجمه ٔ انف . ظاهراً مرکب است از بین بمعنی بینش و یای نسبت زیرا که این عضو مرئی میشود یا آنکه متصل بچشم که محل بینش است واقع شده و بهر تقدیر از صفات و تشبیهات اوست یعنی آنچه در اشعار می آید از: قلم ، نرگس ، الف ، انگشت و جز آن . (آنندراج ...
-
زیر
لغتنامه دهخدا
زیر. (ق ، اِ، حرف اضافه ) نقیض بالا. (برهان ). یعنی پایین . پهلوی «ازیر» ، «اژر» ، «هچ -اذر» ، از اوستایی «هچا + اذئیری » ، کردی «ژیر» ، بلوچی عاریتی «چره » و «شرا» و «شر» ... گیلکی «جیر» ، در اوراق مانوی به پارتی «دری » . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). تر...