کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رودار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رودار
لغتنامه دهخدا
رودار. (نف مرکب ) رودارنده . در تداول عامه ، بیحیا. بیشرم . شوخ . شوخ دیده . شوخ چشم . وقح . رجوع به رو و رو داشتن شود.
-
واژههای مشابه
-
اب رودار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
بالوعة
-
بر و رودار
لهجه و گویش تهرانی
زیبا
-
وَر و رودار
لهجه و گویش تهرانی
زیبا، خوشگل باشد
-
جستوجو در متن
-
ریدار
لهجه و گویش بختیاری
ridâr رودار، پررو.
-
guttering
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گودال، قطره قطره شدن، اب رودار کردن، شیار دار کردن
-
guttered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لکه دار، قطره قطره شدن، اب رودار کردن، شیار دار کردن
-
gutter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نهر، جوی، اب رو، حفره، قطره قطره شدن، اب رودار کردن، شیار دار کردن
-
بالوعة
دیکشنری عربی به فارسی
چاه مستراح , زهکش , ابگذر , زهکش فاضل اب , اب کشيدن از , زهکشي کردن , کشيدن (با يا) , زير اب زدن , زير اب , اب رو , فاضل اب , جوي , شيار دارکردن , اب رودار کردن , قطره قطره شدن , گنداب , مجراي فاضل اب , اگو , بخيه زننده , ماشين دوزندگي , گندابراه , م...