کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روح نامیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
روح راح
لغتنامه دهخدا
روح راح . [ ح ِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) لحنی است از موسیقی قدیم .راح روح . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به روح شود.
-
روح روان
لغتنامه دهخدا
روح روان . [ ح ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )جان عزیز. (لغت محلی شوشتر خطی ). || آسایش جان . (ناظم الاطباء). || کنایه از معشوق و شراب و هرچیز خوب . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ).
-
روح شیرازی
لغتنامه دهخدا
روح شیرازی . [ ح ِ ] (اِخ ) رجوع به روح عطار شود.
-
روح طبعی
لغتنامه دهخدا
روح طبعی . [ ح ِ طَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) روح طبیعی . رجوع به روح طبیعی شود.
-
روح عطار
لغتنامه دهخدا
روح عطار. [ ح ِ ع َطْ طا ] (اِخ ) شیرازی . شاعر قرن هشتم هَ . ق . معاصر خواجه حافظ شیرازی متخلص به روح عطار، و گاه به «روح » تنها و گاه به روحی عطار، تخلص می کند. وی خواجه قوام الدین محمدبن علی معروف به صاحب عیار (مقتول به سال 764 هَ .ق .) را مدح گفت...
-
روح عقلی
لغتنامه دهخدا
روح عقلی . [ ح ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بگفته ٔ امام غزالی از مراتب ارواح نورانیه ٔ بشریه است و آن روحی است که بدان معانی مستخرج از حس و خیال درک میشود و آن جوهرخاص ّ انسانی است و در چارپا و بچه وجود ندارد و مدرکات آن معارف ضروری کلی است . (از...
-
روح فکری
لغتنامه دهخدا
روح فکری . [ ح ِ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) روح ذکری فکری . بگفته ٔ امام غزالی از مراتب ارواح نورانیه ٔ بشریه است و آن روحی است که مصارف عقلی را گرفته میان آنها تألیفات و ازدواجاتی بوجود می آورد و از آنهامعانی شریفی را نتیجه میگیرد، و اگر مثلا دو...
-
روح قدس
لغتنامه دهخدا
روح قدس . [ ح ِ ق ُ دُ / دْ ] (اِخ ) یا روح قدسی . مخفف روح القدس عربی است یعنی جبرئیل : روح قدس را ز فخر روزی صدبارگرد در و مجلسش مجال و مدار است . ناصرخسرو.نه مرد لافم خاقانی سخنبافم که روح قدس تند تاروپود اشعارم . خاقانی .و الا جهانیان را مقرر است...
-
روح قدسی
لغتنامه دهخدا
روح قدسی . [ ح ِ ق ُ ](اِخ ) جبرئیل . (فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء). || روح فرشتگی در برابر روح حیوانی : دردسر دادیم حضرت را و حضرت روح قدس روح قدسی دردسرها برنتابد بیش از این . خاقانی .چون همه روحانیان روح قدسی عاجزندچون بدانی تو بدین رای رزین تبریز...
-
روح قدسی
لغتنامه دهخدا
روح قدسی . [ ح ِ ق ُ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بگفته ٔ امام غزالی از مراتب ارواح نوارنیه ٔ بشریه است وآن روحی است نبوی که پیغمبران و بعضی از اولیا بدان مختص میشوند و لوایح غیبی و احکام آخرت و قسمتی از معارف ملکوت آسمانها و زمین بلکه معارف ربانی که روح...
-
روح قزوینی
لغتنامه دهخدا
روح قزوینی . [ ح ِ ق َزْ ](اِخ ) رجوع به روح اﷲ قزوینی و فرهنگ سخنوران شود.
-
روح گم
لغتنامه دهخدا
روح گم . [گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باهوکلات بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار واقع در 30هزارگزی خاور دشتیاری و نزدیک مرز پاکستان . در جلگه واقع است و هوای گرم دارد. سکنه ٔ آن 80 تن است که مذهب تسنن دارند و به بلوچی سخن میگویند آب آن از چاه تأمین می...
-
روح مجرد
لغتنامه دهخدا
روح مجرد. [ ح ِ م ُ ج َرْ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) روح مطلق . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به روح شود. || (اِخ ) جبرئیل علیه السلام . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || عیسی علیه السلام . (غیاث اللغات ).
-
روح مجسم
لغتنامه دهخدا
روح مجسم . [ ح ِ م ُ ج َس ْ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از انبیا و اولیا. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). || کنایه از معشوق و هرچیز زیبا و خوب . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ).
-
روح مکرم
لغتنامه دهخدا
روح مکرم . [ ح ِ م ُ ک َرْ رَ ] (اِخ ) کنایه از جبرئیل علیه السلام است . (از غیاث اللغات ) (برهان قاطع) (از آنندراج ). رجوع به جبرئیل و روح و روح القدس و روح قدس شود.