کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روح آسوده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
روح القدس
فرهنگ فارسی معین
( ~. قُ دُ) [ ع . ] (اِمر.) 1 - روان پاک ، جبرئیل . 2 - اُقنوم سوم نزد مسیحیان .
-
سبک روح
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فا - ع . ] (ص مر.) 1 - خوشحال ، خندان . 2 - بی تکلف ، بی تکبر. 3 - چست ، چالاک . (?(سبکسار ( ~ .) (ص مر.) 1 - خوار، فرومایه . 2 - بی وقار. 3 - بی خرد.
-
سه روح
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ فا - ع . ] (اِمر.) موالید ثلاثه : جماد، نبات و حیوان .
-
آرام روح
لغتنامه دهخدا
آرام روح . [ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آرام دل . آرام جان . آرام خاطر.
-
ابن روح
لغتنامه دهخدا
ابن روح . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی . وفات 326 یا 329 هَ .ق . اصلاً ایرانی از نژاد نوبخت معروف منجم منصور دوانیقی . و شجره ٔ نسب او معلوم نیست بچه طریق بنوبخت می پیوندد. او باعتقاد امامیه نائب سوم امام دوازدهم بود (از سال 305 تا ...
-
گران روح
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) [ فا - ع . ] بدخوی ، بدمعاشرت . مق سبک روح .
-
ربیعةبن روح
لغتنامه دهخدا
ربیعةبن روح . [ رَ ع َ ت ِ ن ِ ] (اِخ ) عنسی ... از مردم مدینه و از صحابه ٔ حضرت رسول بود. او در عصر حضرت به مدینه برگشت و در آنجا درگذشت . (از الاصابة ج 1 قسم 1). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود.
-
روح اعظم
لغتنامه دهخدا
روح اعظم . [ ح ِ اَ ظَ ] (اِخ ) جبرئیل علیه السلام . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || امر اعلای حق و عقل اول است و از آن به ملک مقرب هم تعبیر شده است که مشتمل بر ملائکه ٔ بسیاری است که جنوداﷲاند. (فرهنگ علوم عقلی سجادی ص 281). جرجانی در «تعریفات » گوید:...
-
روح الاعظم
لغتنامه دهخدا
روح الاعظم . [ حُل ْ اَ ظَ ] (اِخ ) رجوع به روح اعظم شود.
-
روح الالهی
لغتنامه دهخدا
روح الالهی . [ حُل ْ اِ لا هی ی ] (ع اِ مرکب ) رجوع به روح الهی و حکمت اشراق ص 201 شود.
-
روح الامین
لغتنامه دهخدا
روح الامین . [ حُل ْ اَ ] (اِخ ) جبرئیل علیه السلام . روح نام جبرئیل و امین صفت اوست ، و خطاب «امین » از آن یافت که آنچه از کلام خدا میشنید بعینه پیش پیغمبر ادا میکرد. (از غیاث ) (از آنندراج ). روح القدس . ناموس اکبر. رجوع به روح امین و روح القدس و ر...
-
روح الانسانی
لغتنامه دهخدا
روح الانسانی . [ حُل ْ اِ نی ی ] (ع اِ مرکب ) رجوع به روح انسانی و تعریفات جرجانی شود.
-
روح الجذامی
لغتنامه دهخدا
روح الجذامی . [ حُل ْ ج ُ ] (اِخ ) رجوع به روح بن زنباع شود.
-
روح الحیوانی
لغتنامه دهخدا
روح الحیوانی . [ حُل ْ ح َ ی َ نی ی ](ع اِ مرکب ) رجوع به روح حیوانی و «روح » و حکمت اشراق ص 206 و 207 و 268 و 283 و تعریفات جرجانی شود.
-
روح القاء
لغتنامه دهخدا
روح القاء. [ ح ِ اِ ] (اِخ ) یعنی آنکه علم مغیبات را به قلب القاء میکند و او جبرئیل علیه السلام است . گاهی به قرآن نیز اطلاق شود، و مراد از آیه ٔ «ذوالعرش یلقی الروح من امره علی من یشاءمن عباده » (قرآن 15/40) همین است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و ...