کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روحی اصفهانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
روحی ساوجی
لغتنامه دهخدا
روحی ساوجی . [ ی ِ وَ ] (اِخ )روحی تاجر. شاعر قرن دهم هجری . او راست این مطلع:من کیستم بکوی بلا خانه ساخته با نامرادی دل دیوانه ساخته . (از تحفه ٔ سامی ص 153).و رجوع به فرهنگ سخنوران و الذریعه ذیل دیوان روحی ساوجی شود.
-
روحی سمرقندی
لغتنامه دهخدا
روحی سمرقندی . [ ی ِ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) از شاعران عهد ازبکیه بود و در سرودن قطعه دست داشت . این قطعه از اوست :به پیر خرد گفتم ای راه دیده که چون بگذرم من از این پرخطر پل سویم دید از شفقت و گفت با من پس از فکر بسیار و چندین تأمل توجه توجه توجه توجه...
-
روحی سمرقندی
لغتنامه دهخدا
روحی سمرقندی . [ ی ِ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) رجوع به روحانی سمرقندی و ریاض العارفین ص 195 شود.
-
روحی شارستانی
لغتنامه دهخدا
روحی شارستانی . [ ی ِ رِ ] (اِخ ) شاعر و مداح ابوالمظفر طمغاج خان حاکم ماوراءالنهر بود. در صبح گلشن نسبت او سیوستانی آمده است . این شعر از اوست :چه بوسه داد مرا یار بامداد پگاه زهی حلاوت لب لااله الااﷲز تاب حلقه ٔ زلفش زهی مذلت مهرز نور چهره ٔ خوبش خ...
-
روحی فداک
لغتنامه دهخدا
روحی فداک .[ ف ِ ] (ع جمله ٔ دعایی ) جانم فدای تو باد، در عناوین نامه های دوستانه مینویسند یا بدوست خود میگویند:ای تن تو پاکتر از جان پاک روح تو پرورده ٔ روحی فداک . نظامی .و رجوع به آنندراج شود.
-
روحی فداه
لغتنامه دهخدا
روحی فداه . [ ف ِ ] (ع جمله ٔدعایی ) جانم فدای او باد. رجوع به روحی فداک شود.
-
روحی ولوالجی
لغتنامه دهخدا
روحی ولوالجی . [ ی ِ وَل ْ ل ِ ] (اِخ ) از شاعران قرن ششم هجری است که بعد از عهد قطران (متوفی در بعد از 465) و خواجه مسعودسعدسلمان (متوفی در 515) میزیسته است زیرا در اشعار خود از این هردو استاد نام برده و خود را از حیث سخا و سخن بمسعودسعد و در مطلع و...
-
روحی همدانی
لغتنامه دهخدا
روحی همدانی . [ ی ِ هََ م َ ] (اِخ ) شاعر عهد شاه عباس اول . وی شاه را هجو کرد و به امر او زبانش را بریدند. این بیت از اوست :بروی او نگرستن ز ما نمی آیدمن این دو دیده برای گریستن دارم . (از صبح گلشن ص 184).رجوع به الذریعه ذیل دیوان روحی همدانی و فرهن...
-
روحی یازری
لغتنامه دهخدا
روحی یازری . [ ی ِ زِ ] (اِخ ) (مولانا... یازری خراسانی ) شاعر قرن نهم هجری . در مجالس النفائس (ص 190) آمده : روحی از جمله ٔ افاضل خراسان و شاعر است . او راست : «مناظره ٔ گل و بلبل » و «شمع و پروانه ». اکثر شاعران ولایت سرخس و یازر شاگردان وی بودند. ...
-
روحی آباد
لغتنامه دهخدا
روحی آباد. (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان درختنگان بخش مرکزی شهرستان کرمان واقع در 40هزارگزی شمال شرقی کرمان و 6هزارگزی غرب راه مالرو شهداد به کرمان . سکنه ٔ آن 5 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
سبک روحی
دیکشنری فارسی به عربی
مرح
-
عقده روحی
دیکشنری فارسی به عربی
هوس
-
پدیده روحی
دیکشنری فارسی به عربی
روحي
-
ضربه روحى
دیکشنری فارسی به عربی
صدمة النفسية
-
ایجاد عقده روحی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
توجس