کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روحیات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
روحیات
مترادف و متضاد
خلقیات، رسوم، عادات
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
روحیات
واژگان مترادف و متضاد
خلقیات، رسوم، عادات
-
روحیات
لغتنامه دهخدا
روحیات . [ حی یا ] (ع ص نسبی ) ج ِ روحیة، آنچه منسوب و متعلق به روح باشد. رجوع به روحیة و فرهنگ رازی شود. || در تداول کنونی به معنی مجموعه ٔ اخلاق و رفتار و کیفیات نفسانی و حالات روانی اطلاق میشود.
-
جستوجو در متن
-
خلقیات
واژگان مترادف و متضاد
خصایل، روحیات، سجایا، عادات
-
معنویات
واژگان مترادف و متضاد
اخلاقیات، روحیات ≠ مادیات
-
رسوم
واژگان مترادف و متضاد
۱. آداب، آیینها، قواعد ۲. روحیات ۳. شعایر، مراسم ۴. باج، باژ، خراج، عوارض
-
روحیه
فرهنگ فارسی معین
(یِّ) [ ع . ] (ص نسب .)1 - مؤنث روحی ، کیفیات روحیه . 2 - مجموعة کیفیات نفسانی و حالات روانی یک فرد. ج . روحیات .
-
روحیة
لغتنامه دهخدا
روحیة. [ حی ی َ ] (ع ص نسبی ) مؤنث روحی ، کیفیات روحیه . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ) مجموعه ٔ کیفیات نفسانی و حالات روانی یک فرد. ج ، روحیات . (فرهنگ فارسی معین ).
-
فیلولوژی
لغتنامه دهخدا
فیلولوژی . [ ل ُ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) علمی است که آثار ادبی و زبانها را ازنظر تتبع و استقصای متون و صرف ونحو مورد دقت قرار میدهد. علم لغات . علم السنه . || علم بر روحیات و احوال اجتماعی و صنعتی یک یا چند ملت . (فرهنگ فرانسه به فارسی سعید نفیسی ).
-
هم بو
لغتنامه دهخدا
هم بو. [ هََ ] (ص مرکب ) دارای بوی یکسان و رایحه ٔ همانند : فصل بهار تازه و نوروز دلفریب همبوی مشک ، باد و زمین پر ز بوی بان . فرخی .دو چیز که دارای یک بو هستند.- امثال : دوخر در یک طویله اگر هم رنگ نشوند هم بو میشوند ؛ یعنی معاشرت در تغییر روحیات ا...
-
گوستاو لوبون
لغتنامه دهخدا
گوستاو لوبون . [ ل ُ بُن ْ ] (اِخ ) یکی از دانشمندان به نام فرانسه که در سال 1841 م . در شهر نوژان ل ُ روترو مرکز ایالت اوراِلوار در فرانسه متولد شد و در 9 دسامبر 1931 (17آذرماه 1310) در پاریس درگذشت . وی در جوانی به تحصیل پزشکی ، پرداخت و در این رشت...
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن البشاری ، معروف به مقدسی ، مکنی به ابوعبداﷲ. مولدش بیت المقدس و از علمای بزرگ جغرافیا در قرن چهارم هجری است که در اکثر ممالک اسلام و هند تا اندلس شرقاً و غرباً به سیاحت پرداخته است . بیشتر نوشته های مقدسی بر اساس م...
-
توسیدید
لغتنامه دهخدا
توسیدید. (اِخ ) از بزرگترین تاریخ نویسان یونان که در حدود سال 460 ق .م . در هالی مونت متولد شد و در حدود سال 395 ق .م . درگذشت . وی نویسنده ٔ شرح جنگهای پلوپونز است و این اثری است بی طرفانه و عاری از هرگونه غرض . توسیدید تاریخ نویسی است متفکر و عاشق ...
-
زابی
لغتنامه دهخدا
زابی . (اِخ ) محمدبن حسین تمیمی طبنی مکنی به ابومضر اصل خاندان بنی طبنه است که علما و ادباء بسیاری از آن برخاسته اند و از خاندانهای مشهور قرطبه بوده است . مؤلف حلی المغرب بنقل از الجذوه آرد: وی شاعری است ادیب و مطلع بر فنون ادب و از خاندان شعر و فضی...
-
چهارلنگ
لغتنامه دهخدا
چهارلنگ . [ چ َ ل َ ] (اِخ ) نام یکی از ایلات بختیاری که خود مشتمل بر پنج طایفه ٔ بزرگ است که عبارتند از: 1- محمود صالح ممزائی (جزء محمود صالح است ). 2- کیورمرسی (که شامل دو طایفه ٔ جانکی گرمسیر و سهونی است ). 3- زلقی . 4- موگوئی . هیهاوند (که شامل پ...