کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روتپروتئین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
apoprotein
روتپروتئین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] بخش خالص پروتئین بدون اتصال به هیچ گروه افزودنی
-
واژههای مشابه
-
روت
لغتنامه دهخدا
روت . (اِخ ) زن موآبی بود که با مادرشوهر خود نعومی به زمین یهودا مراجعت کرد. احتمال میرود که این واقعه در زمان جدعون واقع شده باشد. پس از آن به بوعز که از خویشاوندان و منسوبان شوهر نعومی بود منکوحه شد. از این نکاح داود ملک که عیسی مسیح از نسل او بود ...
-
روت
لغتنامه دهخدا
روت . (ص ) در تداول عامه ، رت . برهنه . لخت . عور. عریان . لوت . رجوع به رت شود. || اطلسی . ساده . (یادداشت مؤلف ). رجوع به اطلسی شود.
-
پروتئین
فرهنگ فارسی معین
(پُ رُ تِ) [ فر. ] (اِ.) نوعی ترکیب آلی پیچیدة موجود در بافت های گیاهی و جانوری که برای رشد و ترمیم بافت ها لازم است .
-
پروتئین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: protéine] (زیستشناسی) po(e)rote'in ترکیبات نیتروژنداری که در بافتهای حیوانی و نباتی یافت میشود و برای رشد و ترمیم بافتهای بدن ضرورت دارند.
-
روتآنزیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] ← روتزیمایه
-
stripper 2
روتساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] دستگاهی که برای زدودن آلایندههای فرّار و نیمهفرّار از آب به کار میرود
-
stripping
روتسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] انتقال فیزیکی مولکولهای حلشده از جریان مایع به جریان گاز
-
روت کانال
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِمص .) عصب کشی (دندانپزشکی ).
-
بائی روت
لغتنامه دهخدا
بائی روت . [ رُ ] (اِخ ) شهر باویر در ساحل من دارای 35 هزارتن جمعیت است و مصنوعات و ظروف سفالین دارد. لوئی دوم پادشاه باویر تآتری درین شهربرای نمایش آثار ریشار واگنر (1876 م .) بنا نهاد.
-
لوت،روت
لهجه و گویش تهرانی
برهنه .
-
protein concentration
غلظت پروتئین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] میزان پروتئین در واحد غذا که با ارزش غذایی و کیفیت منبع پروتئینی ارتباط مستقیم دارد
-
glycoprotein
قندپروتئین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] پروتئینهایی که در ساختار خود یک یا چند دنبالۀ کربوهیدراتی دارند که با پیوند کووالانسی به آنها متصل است
-
protein quality
کیفیت پروتئین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] خصوصیتی مربوط به پروتئین که با نوع و مقدار آمینواسیدهای مطلوب موجود در آن نسبت مستقیم دارد