کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روبی
لغتنامه دهخدا
روبی . [ با ] (اِخ ) دهی است به بغداد. (منتهی الارب ) (معجم البلدان ). دیهی است از دجیل بغداد. (از معجم البلدان ). و نسبت بدان روبائی است .
-
روبی
لغتنامه دهخدا
روبی . [ رَ با ] (ع ص ، اِ) ج ِ رَوْبان . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (معجم متن اللغة). و اصمعی گوید واحد آن [ یعنی روبی ] رائب است مثل هالک و هَلْکی ̍. (از منتهی الارب ). مردمی که گشتن آنها را سست و ناتوان کند و از خواب گران گشته باشند. و قوم ر...
-
واژههای مشابه
-
رؤبی
لغتنامه دهخدا
رؤبی . [ رُءْ ] (اِخ ) اسماعیل بن ابراهیم بن عبداﷲ رؤبی (منسوب به رؤب از نواحی بلخ ). از محدثان بود. وکیع و عباس بن بکار از او روایت دارند. (از معجم البلدان ).
-
رؤبی
لغتنامه دهخدا
رؤبی . [ رُءْ] (ص نسبی ) نسبت است به رؤب که موضعی است در نزدیکی سمنجان از نواحی بلخ . رجوع به معجم البلدان شود.
-
mine sweeping
مینروبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] جمعآوری مینهای دریایی با مینروب
-
لای روبی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹لاروبی› lāyrubi پاک کردن نهر یا قنات از گلولای.
-
زاقف روبی
لغتنامه دهخدا
زاقف روبی . [ ق ِ ف ِ با ] (اِخ ) قریه ای است از قرای نهر عیسی . (از مراصد الاطلاع چ بریل ).
-
برف روبی
لغتنامه دهخدا
برف روبی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) شغل برف روب .
-
خانه روبی
لغتنامه دهخدا
خانه روبی . [ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل خانه روفتن . عمل تمیز کردن خانه . رجوع به «خانه روب » شود.
-
wiped film evaporator
تبخیرکن لایهروبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی شیمی] تبخیرکنی که در آن لایۀ نازکی از محلول گرانرو، به روش مکانیکی، بر روی سطح داغ بهصورت فیلم قرار میگیرد تا پس از تبخیر، محصول جامد به دست آید
-
خانه روبی کردن
لغتنامه دهخدا
خانه روبی کردن . [ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خانه روفتن . خانه تمیز کردن . خانه پاک کردن .
-
لا روبی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
عائق
-
جستوجو در متن
-
rubbee
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روبی