کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روبند کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روبند کردن
لغتنامه دهخدا
روبند کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) روبند کردن کسی را؛ به رودربایستی به کاری وادار کردن . (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
روبند شدن
لغتنامه دهخدا
روبند شدن . [ ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عوام ، مأخوذ به حیا شدن . در رقابت یا رودربایستی وادار به انجام دادن کاری یا بیان گفتاری گردیدن .
-
روبند عمرشاه
لغتنامه دهخدا
روبند عمرشاه . [ ب َ دِ ع ُ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند، واقع در 26هزارگزی جنوب غربی بیرجند. کوهستانی است و آب و هوایی معتدل دارد. آب آن از رودخانه تأمین میشود. محصول این ده غلات و میوه ، و دارای 30 تن سکنه ،...
-
جستوجو در متن
-
mask
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماسک، نقاب، روبند، لفافه، شادمانی، پوشانه، بالماسکه، پوشاندن، پنهان کردن، ماسک زدن
-
قناع
دیکشنری عربی به فارسی
نقاب , روبند , ماسک , لفافه , بهانه , عياشي , شادماني , خوش گذراني , ماسک زدن , پنهان کردن , پوشاندن , پوشانه
-
masks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماسک ها، ماسک، نقاب، روبند، لفافه، شادمانی، پوشانه، بالماسکه، پوشاندن، پنهان کردن، ماسک زدن
-
رو پوشیدن
لغتنامه دهخدا
رو پوشیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) پوشانیدن چهره بوسیله ٔ نقاب و روبند و برقع. نقاب و روبند بر چهره افکندن . روبند بر روی زدن . نقاب زدن بر رخسار. || نهان کردن چهره از شرم و ترس در مقابل جمع. || پوشانیدن روی چیزی تا از برف وباران و باد و آفتاب و گرد و خاک...
-
برف پاک کن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) barfpākkon ۱. پارو؛ وسیلهای که با آن برف را از روی بام یا زمین میروبند.۲. کسی که برف را از روی بام یا زمین میروبد.۳. وسیلهای نصبشده بر روی شیشۀ اتومبیل برای پاک کردن و کنار زدن برف و باران.
-
روگیری
لغتنامه دهخدا
روگیری . (حامص مرکب ) شرم . احتجاب زنان . حجاب زنان . حجاب کردن زن . روگرفتن . رو گرفتن زنان مسلمه . روبند، نقاب ، یا چادر بر روی داشتن زن تا غیر شوی و پدر و برادران او را نبیند. (یادداشت بخط مؤلف ). و رجوع به روگرفتن شود.
-
پارو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پاروب› pāru ۱.آلتی شبیه بیل که با آن برف یا چیز دیگر را از روی زمین میروبند؛ بیل چوبی.۲. آلتی که در قایقهای پارویی بهوسیلۀ آن قایق را میرانند.〈 پارو کردن: (مصدر متعدی) روبیدن برف یا چیز دیگر از روی زمین بهوسیلۀ پارو.
-
رو گشادن
لغتنامه دهخدا
رو گشادن . [ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) رو گشودن . بازکردن رو. برداشتن حجاب و روبند از چهره در پیش کسی .مقابل رو گرفتن . (از یادداشت بخط مؤلف ). و رجوع به رو گرفتن شود. || باز کردن رخسار کسی . حجاب از روی کسی برداشتن . نقاب از چهره ٔ کسی افکندن .
-
پارو
لغتنامه دهخدا
پارو. (اِ) بیل مانندی باشد از چوب که بدان برف روبند. (برهان ). آلتی چوبین که بدان برف و سرگین روبند. بیل چوبین . پاپروب . (محمود بن عمر ربنجنی ). برف افکن .- پاروی کشتی ؛ آلتی چوبین که قایق رانان بدان آب رود یا دریا بشورانند. خَله . فیَه . بیل . مِج...
-
شرم کردن
لغتنامه دهخدا
شرم کردن . [ ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حیا کردن . خجالت کشیدن . (یادداشت مؤلف ). خثر. (منتهی الارب ). اخراد. (از منتهی الارب ). خجاء. (منتهی الارب ) : آب نه ای چونکه بشویی همی شرم کن از روی مشو شرم آب . ناصرخسرو.حوراتویی ار نکو و باشرمی گر شرم کند نکو...