کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
روبر
/rubor/
معنی
۱. آنچه از روی آن چیزی را برش میدهند؛ الگو.
۲. پارچه یا لباسی که از روی الگو بریده شده باشد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
روبر
لغتنامه دهخدا
روبر. [ ب ُ ] (اِ مرکب ) (از: رو + بُر، مخفف بُریده ) الگو. مدل . و رجوع به روبر کردن شود.
-
روبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) rubor ۱. آنچه از روی آن چیزی را برش میدهند؛ الگو.۲. پارچه یا لباسی که از روی الگو بریده شده باشد.
-
واژههای مشابه
-
epicarp, epicarpium
روبَر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ← برونبَر
-
روبر کردن
لغتنامه دهخدا
روبر کردن . [ ب ُ ک َدَ ] (مص مرکب ) (اصطلاح خیاطی ) بریدن از روی جامه ای یا الگویی و غیره . بریدن جامه ای از قطعات جداکرده ٔ جامه ای دیگر. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به روبر شود.
-
روبُر،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
الگو،()برداری
-
جستوجو در متن
-
rober
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روبر
-
pepo
کدویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] نوعی میوۀ سِته با بخش خارجی نسبتاً سخت حاصل از روبَر یا بافت غیربَرچهای
-
hesperidium
پرتقالی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] نوعی میوۀ سته با روبَر چرمی که حجرههای آن را کرکهای آبدار پر کرده است
-
exocarp
برونبَر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] بیرونیترین لایۀ پیرابَر در میوۀ نهاندانگان متـ . روبَر epicarp, epicarpium
-
کامبر
لغتنامه دهخدا
کامبر. [ ب ِ ] (اِخ ) روبِر. آهنگساز فرانسوی (1677-1628 م .). در پاریس بدنیا آمد. یکی از مؤسسین اپرای جدید فرانسه است .
-
گاگن
لغتنامه دهخدا
گاگن . [ گ َ ] (اِخ ) روبر. وقایعنگار و سیاستمدار فرانسوی متولد در کالُن (پادکاله ). (1433 - 1502 م .).
-
الگو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] 'olgu ۱. شکل چیزی که از کاغذ یا مقوا بریده باشند، مثل الگوی لباس که خیاط از روی آن پارچه را میبرد؛ روبُر؛ نمونه.۲. سرمشق؛ نمونه.
-
الگو
لغتنامه دهخدا
الگو. [ اُ ] (اِ) روبُر. مُدِل . || سرمشق . مُقتَدی ̍. اُسوَه . قدوه . مثال . نمونه .