کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روباه بازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
foxhole
سنگر حفرهروباه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] گودال حفرشدهای که حکم سنگر یکنفره را دارد
-
دم روباه دان
لغتنامه دهخدا
دم روباه دان . [ دُ ] (اِخ ) دهی از دهستان رستم بخش اهرم شهرستان بوشهر با 126 تن سکنه . آب آن از چاه . راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
تازی مخصوص شکار روباه
دیکشنری فارسی به عربی
کلب صيد الثعالب
-
روباه و خروس
فرهنگ گنجواژه
دو دشمن.
-
لا نه سگ یا روباه
دیکشنری فارسی به عربی
بيت الکلب
-
جستوجو در متن
-
hanky panky
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حقه بازی، دورویی، روباه بازی، حیله گری
-
foxing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روباه، روباه بازی کردن، تزویر کردن، گیج کردن
-
foxed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روباه، روباه بازی کردن، تزویر کردن، گیج کردن
-
روبهی کردن
لغتنامه دهخدا
روبهی کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) روباهی کردن . روباه بازی کردن . حیله به کار بردن . مکر و فسون ساختن . نیرنگ بازی کردن . رجوع به روباه بازی کردن شود.
-
روبه بازی کردن
لغتنامه دهخدا
روبه بازی کردن . [ ب َه ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) روباه بازی کردن . رجوع به روباه بازی کردن شود : روبه بازی مکن در صف عشاق زانک زشت بود پیش گرگ شیر کند آهویی .ابوالفرج رونی .
-
روبه بازی
لغتنامه دهخدا
روبه بازی . [ ب َه ْ ](حامص مرکب ) کنایه از مکر و فریب و دغل بازی . (آنندراج ). روباه بازی . رجوع به روباه بازی شود : این سگ صفتان کنند ای آهوچشم ناگاه ترا صید ز روبه بازی . سرخسی .شیر فلک را برد به روبه بازی آنکه توباشی ورا مربی و حامی . سوزنی .چو ر...
-
دله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) dal[l]e = دله: ◻︎ کرده ابلیس را به عشوه تباه / دله را داده بازی روباه (ظهیرالدین فاریابی: ۲۵۵).
-
فریب اندازی
لغتنامه دهخدا
فریب اندازی . [ ف ِ / ف َ اَ ] (حامص مرکب ) روباه بازی . تلبیس . تزویر. (از ناظم الاطباء).
-
دأو
لغتنامه دهخدا
دأو. [ دَءْوْ ] (ع مص ) فریفتن گرگ و چپ دادن . روباه بازی کردن غزال را. (منتهی الارب ). دأی . (تاج المصادر بیهقی ).
-
روبهی
لغتنامه دهخدا
روبهی . [ ب َ ] (حامص ) حیله گری . مکاری . نیرنگ بازی : بیمار روزگار هم از اهل روزگارروی بهی ندید که جز روبهی ندید. خاقانی . || ترسویی . جبن . جبان بودن : جور مکن که حاکمان جور کنند بر رهی شیر که پای بند شد تن بدهد به روبهی . نظامی .ترسم این پیر گرگ ...