کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روایی یافتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
فرمان روایی
لغتنامه دهخدا
فرمان روایی . [ ف َ ما رَ ] (حامص مرکب ) فرمان روا شدن . فرمان روا بودن . فرمان فرمایی . حکومت . ریاست . (یادداشت به خط مؤلف ) : وزیر ملک صاحب سید احمدکه دولت بدو داد فرمان روایی . فرخی .ازیرا نخواهم که هرگز کسی رابود بر دلم جزتو فرمان روایی . قطران...
-
بی روایی
لغتنامه دهخدا
بی روایی . [ رَ ] (حامص مرکب ) ناروایی .عدم رواج . کساد. بیرونقی بازار. کاسدی : کاسدی و بی روایی از لب و دندانْت بر صدف و درّ و بر شکر زده داری . سوزنی .رجوع به روا شود.
-
حاجت روایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] hājatravāy(')i ۱. روا کردن حاجت.۲. روا شدن حاجت؛ برآورده شدن حاجت کسی.
-
predictive validity
روایی پیشبینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی، علوم سلامت] میزان توانایی اندازهگیری در پیشبینی پدیدۀ مورد نظر
-
construct validity
روایی سازهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی، علوم سلامت] درجه یا مقدار تناسب یک آزمون یا مقیاس با مفاهیم نظری ناظر بر پدیدۀ مورد مطالعه متـ . روایی سازه
-
concurrent validity
روایی همزمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی، علوم سلامت] درجۀ همزمانی اندازهگیری و ملاک بیرونی پدیدۀ مورد مطالعه
-
حاجت روا شدن،حاجت روایی
لهجه و گویش تهرانی
مراد گرفتن
-
جستوجو در متن
-
رواج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ravāj ۱. روا شدن؛ روایی یافتن؛ روان بودن.۲. در جریان دادوستد بودن پول و کالا.۳. (صفت) روا؛ روان.
-
تصویب شدن
لغتنامه دهخدا
تصویب شدن . [ ت َص ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تصویب گردیدن . روایی یافتن . مورد قبول اکثریت مراجع قانون گذاری واقع شدن امری به منع یا ایجاب .
-
تروج
لغتنامه دهخدا
تروج . [ ت َ رَوْ وُ ] (ع مص ) روایی یافتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || گرد چیزی گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گرد حوض گردیدن . (از اقرب الموارد) (از المنجد).
-
رواج
لغتنامه دهخدا
رواج . [ رَ ] (ع مص ) روا شدن . (دهار). روایی یافتن . (منتهی الارب ). راج الامر رواجاً؛ اسرع . رَوج . (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه ). || روایی متاع . (منتهی الارب ). نَفاق . (از اقرب الموارد). روایی متاع و کالا. (از ناظم الاطباء). تیزی بازار....
-
ترویج
لغتنامه دهخدا
ترویج . [ ت َرْ ] (ع مص ) رایج کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). روان کردن .(تاج المصادر بیهقی ). روایی دادن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (غیاث اللغات ). رواج دادن کالا. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || آرایش دادن کلام و ...
-
روان شدن
لغتنامه دهخدا
روان شدن . [ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) حرکت کردن . (ناظم الاطباء). براه افتادن . راه افتادن . رفتن . روانه شدن : ببود آن شب و بامداد پگاه به ایوان روان شد به نزدیک شاه . فردوسی .و با وزیر مشکان خالی کرد و در همه ٔ معانی مثال داد و... او روان شد. (تاریخ ...
-
رونق
لغتنامه دهخدا
رونق .[ رَ / رُو ن َ ] (ع اِ) آب کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). روایی . نیکویی . (مقدمه ٔ لغت جرجانی ص 2). پیشرفت امر. (فرهنگ فارسی معین ). تیزی بازار. گرمی بازار.معرب از روایی . (یادداشت مؤلف ) : و نظام مملکت و رونق دولت ... بازگشت . (سند بادنامه ...
-
بازار
لغتنامه دهخدا
بازار. (اِ) در پهلوی واچار (در هوجستان واچار = سوق الاهواز. رجوع شود به خوزستان ) در پارسی باستان آباکاری مرکب از: آبا در سانسکریت سبها . بمعنی محل اجتماع و جزو دوم مصدر کاری ، بمعنی چریدن (دارمستتر، تتبعات ایرانی ج 2 ص 129، 131). گیلکی واچار . (نیز:...