کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روایت متداول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روایت متداول
دیکشنری فارسی به عربی
تقليد
-
واژههای مشابه
-
چارده روایت
لغتنامه دهخدا
چارده روایت . [ دَه ْ رِ ی َ ] (اِ مرکب ) مراد از چارده روایت شاگردان هفت امام قرائت است چراکه هر امام را دو شاگرداند. (آنندراج ) : عشقت رسد به فریاد گر خود بسان حافظقرآن ز بر بخوانی در چارده روایت .حافظ (از آنندراج ).
-
روایت کردن
لغتنامه دهخدا
روایت کردن . [ رِ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از قول کسی سخن یا خبری گفتن . نقل کردن . (ناظم الاطباء). نقل کردن گفته ٔ کسی . از گفته ٔ دیگری به غیبت او نقل کردن : اثر، اثارة؛ روایت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) : اردشیر بابکان بزرگتر چیزی که از وی ر...
-
روایت کننده
لغتنامه دهخدا
روایت کننده . [ رِ ی َ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) راوی . (دهار). راوی . راویة. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). نقل کننده . حکایت کننده : واز فرزندان نعیم بن سعد روایت کنندگانیم . (تاریخ قم ص 278). و رجوع به روایت و روایت کردن و روایة شود.
-
حدیث یا روایت شفاهی وزبانی
دیکشنری فارسی به عربی
قبالة
-
حرف و حدیث و روایت
فرهنگ گنجواژه
شایعه و داستان.
-
جستوجو در متن
-
tradition
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سنت، رسم، عرف، مرسوم، عادت، روایت متداول، عقیده رایج، عقیده موروثی
-
تقليد
دیکشنری عربی به فارسی
تقليد , پيروي , چيز تقليدي , بدلي , ساختگي , جعلي , جعل هويت , نقش ديگري را بازي کردن , رسم , سنت , عقيده موروثي , عرف , روايت متداول , عقيده رايج , سنن ملي
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) علی بن ابی زید محمدبن علی نحوی استرآبادی ، ملقب به فصیحی . در نحو شاگرد عبدالقاهر جرجانی و استاد ملک النحاة حسن بن صافی است . و ابوطاهر سلفی حافظ اصفهانی از فصیحی روایت کند. وی پس از خطیب تبریزی دیری تدریس نحو ن...
-
لوره
لغتنامه دهخدا
لوره . [ رَ / رِ ] (اِ) کنده بود گل در او مانده از آب سیل . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). و به روایت دیگر کوره ٔ سیلاب کنده بود. اعنی سیلی که در دامن کوه باشد و زمین گوشده باشد و گل در او مانده . (صحاح الفرس ). آنچه که امروز متداول است کوره است با کاف . به ...
-
زبیدی
لغتنامه دهخدا
زبیدی . [ زَ ] (اِخ ) موسی بن طارق ، مکنی به ابوقره . قاضی و راوی حدیث .از اسحاق بن راهویه و ابن جریح و ثوری حدیث دارد. وی از زبید یمن است . (از تاج العروس ). موسی بن طارق محدث از زبید یمن است . (از منتهی الارب ). سمعانی آرد: موسی بن طارق یمانی زبیدی...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم الثعلبی مکنی به ابواسحاق مفسر. صاحب کتاب مشهور متداول معروف بتفسیر ثعلبی . یاقوت گوید چنانکه عبدالغنی بن سعید حافظ مصری گفته و من آن را از حاشیه ٔ کتاب الاکمال ابن ماکولا نقل میکنم وفات ثعلبی در محرم سال 427...
-
شریح
لغتنامه دهخدا
شریح . [ ش َ رَ ] (اِخ ) ابن حارث بن قیس بن جهم بن معاویةبن ... مرتع کندی ، مکنی به ابوامیه یا ابوعبدالرحمان . شاعر و قاضی و راوی از عمر خطاب است و در 97 یا 98 هجری قمری در 120سالگی در کوفه درگذشت . وی از نامی ترین قاضیان صدر اسلام و اصلش از یمن بود....