کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روان شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
psychopath
روانآزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] فردی ضداجتماعی به سبب دارا بودن خلقوخوی درونی خاص
-
psychopathy
روانآزاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] مجموعۀ ویژگیهای شخصیتی با مشخصۀ خودمحوری و تکانشگری و فقدان هیجاناتی نظیر احساس گناه و پشیمانی متـ . جامعهستیزی، جامعهآزاری sociopathy
-
delirium
روانآشفتگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] اختلال حاد فرایندهای روانی همراه با بیماری عضوی مغز که گاه با پریشانگویی همراه است
-
cathartic
روانپالا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] مربوط به روانپالایی
-
catharsis, purification 2, purgation
روانپالایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] تخلیه و تطهیر هیجانات و احساسات تماشاگر در نتیجۀ تماشای سوگنامه
-
psychotic
روانپریش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ویژگی فردی که مبتلا به روانپریشی است
-
psychosis
روانپریشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] دستهای از بیماریهای روانی که وجود هذیان و توهم از ویژگیهای بارز آنها است
-
psychiatrist
روانپزشک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] متخصص روانپزشکی
-
psychiatry
روانپزشکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] دانش مطالعۀ علل و علائم و درمان اختلالات روانی و شیوههای پیشگیری از آنها
-
psychodynamics 1
روانپویه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] الگوی نیروهای برانگیزندۀ خودآگاه یا ناخودآگاه که به رخداد یا حالت روانشناختی خاصی منجر میشود
-
تخت روان
فرهنگ فارسی معین
( ~ رَ) (اِمر.) کجاوه ، تختی که در گذشته پادشاهان روی آن می نشستنند و غلامان آن را بر دوش گرفته راه می رفتند.
-
روان ساختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص م .) 1 - فرستادن ، روانه کردن . 2 - جریان دادن ، حرکت دادن .
-
روان پریشی
فرهنگ فارسی معین
( ~. پَ) (حامص .) برهم - خوردگی تعادل روانی که به سازمان شخصیت بیمار آسیب می رساند و به صورت نا راحتی ، ناتوانی یا تعارض با فرهنگ و رفتار پذیرفته شده در جامعه بروز می کند، پسیکوز.
-
روان پزشک
فرهنگ فارسی معین
( ~. پِ زِ) (اِ.) پزشکی که در رشتة روان پزشکی تخصص گرفته است .
-
روان پزشکی
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~.) (حامص . اِ.) شاخه ای از پزشکی که به شناسایی و درمان بیماری های روانی می پردازد.