کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روانکامششناسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
psychosexology
روانکامششناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] شاخهای از رواندرمانی که به دُشکاریهای جنسی و مسائل مربوط به آن میپردازد
-
واژههای مشابه
-
sexology
کامششناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] مطالعۀ جنسینگی، بهویژه در انسان، شامل کالبدشناسی و کاراندامشناسی و روانشناسی فعالیت جنسی و تولیدمثل
-
کامش
لغتنامه دهخدا
کامش . [ م ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از کامیدن . بکام بودن . در عیش و ناز و تنعم بسر بردن : نه دل بگرفت رامین را ز رامش نه ویسه سیرگشت از ناز و کامش . (ویس و رامین ).ز داد او همه مردم بکامش نشسته روز و شب با عیش و رامش .(ویس و رامین ).
-
sex
کامش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] فعالیتی که در آن افراد به بوسه و لمس اندامهای جنسی یکدیگر میپردازند و ممکن است نزدیکی جنسی را هم شامل شود
-
روان شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (پزشکی) ravānšenāsi دانش بررسی جنبهها و کارکردهای مختلف روان انسان و معالجۀ ناهنجاریهای آن؛ علمالروح؛ علمالنفس؛ معرفةالنفس؛ پسیکولوژی
-
روان شناسی
دیکشنری فارسی به عربی
علم النفس
-
psychosexologist
روانکامششناس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] متخصص روانکامششناسی
-
روان
واژگان مترادف و متضاد
۱. رقیق، سیال، مایع ۲. جاری، ساری، متداول ۳. جان، روح، نفس ۴. سلیس، شیوا ۵. راهی، روانه، عازم ۶. لینت، نرمی ≠ جامد
-
liquid 1
روان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] اصطلاحی فراگیر برای اشاره به همخوانهای کناری و لرزشی و زنشی
-
روان
فرهنگ فارسی معین
( رَ )(ص فا.) 1 - رونده . 2 - جاری . 3 - در حال رفتن .
-
روان
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ په . ] (اِ.) روح ، نفس ناطقه .
-
روان
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ق .) بی درنگ ، بلافلاصله .
-
روان
لغتنامه دهخدا
روان . [ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان واقع در 15هزارگزی جنوب غربی قصبه ٔ بهار و یک هزارگزی جنوب شوسه ٔ همدان به کرمانشاه . کوهستانی است و آب و هوایی سرد دارد. دارای 566 تن سکنه است که مذهب تشیع دارند و به ترکی و...
-
روان
لغتنامه دهخدا
روان . [ رَ ] (اِخ ) نام شهر ایروان . (ناظم الاطباء). روان از شهرهای مهم قفقاز و مرکز ایالت روان است . در 230هزارگزی جنوب تفلیس و در کنار رود زنکه از شعبات رود ارس قرار دارد. رجوع به ایروان و قاموس الاعلام ترکی شود.